مجید توکلی
متن حاضر آخرین نوشته مجید توکلی است که با وجود همه محدودیتها و مشکلات از زندان اوین به دنیای خارج راه یافته است. نوشته ای که مجید توکلی روزها و ساعتهای زیادی را دوران زندان خود را (از اسفند ماه تا کنون) صرف تدوین آن کرده است. وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران پس از اطلاع از نوشته شدن این متن راهبردی اقدام به انتقال مجید توکلی به سلول انفرادی کرده است و حق ملاقات و تماس تلفنی از وی سلب شده است تا ارتباط وی با دنیای خارج از زندان قطع شود.
مجید توکلی به عنوان تنها راه حل برای نجات خود از زیر فشار و شکنجه، دست به اعتصاب غذای خشک زده است تا بلکه با به خطر انداختن جان خود _ از طریق نخوردن آب و غذا _ افکار عمومی را متوجه فشارهای غیر انسانی و وحشانه ی یک حکومت غیر مردمی و استبدادی علیه خود کند.
در پی این اعتصاب غذای خشک مقامات امنیتی حکومت به زندانبانان بند ویژه ی اطلاعات در زندان اوین چراغ سبز نشان داده اند تا در صورت امکان "از شرایط فعلی برای راحت شدن یکباره از دردسرهای" این مبارز خستگی ناپذیر استفاده کنند. این مطلب را یکی از زندانبانان در تماس تلفن ای که به صورت ناشناس با خانواده مجید توکلی داشته است صراحتا به زبان آورده است.
با وجود خطری که با انتشار این متن متوجه ی این فعال سیاسی در بند است این متن با توجه به انتخاب آگاهانه ی مجید توکلی و با توجه به خواست مصرانه ی خود وی منتشر می شود.
***
برای تغییر
هدفی که ازتهیه این نوشته داشتم احتیاج به ماهها مطالعه و بررسی داشت. با این وجود ضرورت اجازه داد که نقصان و خطا را به نامطلوبی و زیانهای فراوان تاخیر در این شرایط رها کنم. با توجه به شرایط ویژه این روزها مطالبی را آماده کرده بودم که برخی پرورده و برخی خام بودند، یادداشتهایی هم مربوط به گذشته بود که منتشر شده است. اما اینک این متن خام که شاید به چندین مرحله تصحیح و بازنویسی محتاج است، به صلاحدید برخی دوستان منتشر می گردد و امیدوارم در آینده فرصت تکمیل آن فراهم گردد و دوستان دیگر نیز در نگارش و تکمیل متنی جامع و کامل اقدام نمایند.در ضمن مراجعه به نوشته های مشابه در ایران و یا سایر کشورهای دیگر و وجود دقت و تمرکز می تواند هدف این نوشته که ارتقای فعالیت و حضور افراد در جنبشهای مردمی هزاره سوم است را تقویت نماید. به پیوست این نوشته مطالعه هر نوشته ای که مرتبط با نحوه فعالیت و نحوه مبارزه و مقاومت از آغاز تا اتاق بازجویی و دادگاه است را به عنوان ملزومات فعالیت آگاهانه توصیه می کنم. چندی پیش یادداشتی درباره اطلاعاتی که در زمان بازداشت باید دانست را تصحیح کردم که با همه کاستی ها مورد توجه برخی دوستان قرار گرفت، البته بسیاری نکات بود که شاید فردای انتشار به ذهنم رسید. به ویژه در مورد تکنویسی ها و آثار اطلاعات پرت در القای غلط اطلاع کامل از زندگی دیگری یا بسیاری ترفندهای بازجویی ها که در آینده در فرصتی مناسب آن را تکمیل می نمایم. گرچه اگر سایر دوستان نیز این کار را به انجام برسانند، از ایشان بسیار سپاسگذار خواهم بود. امروز نیز این یادداشت با همه کاستی ها و ناپختگی متن و پیشنهادات برای شروع در نظر گرفته شده که در آینده آن را تکمیل خواهم کرد و از هر یک از دوستان که در تکمیل یا ارائه متنی کامل تر اقدام نمایند، تشکر می کنم.
این نوشته نه برای ایرانیان که برای هر یک از فعالین کمپین های مبارزات مسالمت آمیز در سراسر جهان قابل استفاده است. نسل امروز باید بداند که فرصت امروز سعادتی است که بسیاری غبطه آن را میخورند که در چنین شرایطی حضور داشته باشند و در رقم زدن سرنوشت ملتی، چنین کارگر افتند. زیستن در زمان و مکان انقلابهای بزرگ جهان آرزوی بسیاری از انسانها به ویژه آزادی خواهان جهان بوده است، حال که چنین فرصت بزرگی را بدست آورده ایم تا تاریخ را بسازیم، باید قدر این فرصت را بدانیم. امید است در این شب زنده داری، برای آزادی و علیه استبداد، ندایی آید و نویدی دهد که شب قدرمان است و فردا عیدی می رسد. دنیایی نو می شود تا استبداد برود و در آزادی همه سهیم شویم، با یاد و احترام به همه آزادی خواهان به ویژه زندانیان در بند و شهدای جنبش سبز.ژ
1_ آن گونه که فردای نمایش تقلب در انتخابات، جنبش سبز تولد واقعی یافت و "راه سبز امید" راه رسیدن به همه آرمانها و خواسته های ملتی بزرگ شد که سالها برای رسیدن به آن تلاشهای فراوانی کرده بودند و از بذل جان نیز ابایی نداشتند. چنین بود که امید، زنده نگهدارنده راه سبزی شده که در بیشماری و اعتقاد راسخ یک ملت جز به پیروزی منتهی نخواهد شد. لیک باید در نظر داشت که تحلیل خوشبینانه و امیدوارانه نه یک واقعیت کنونی که ضرورتی برای همه ی حال و آینده جنبش مردمی در ایران است. آنچه که از زایندگی و پشتوانه بودن امید در مبارزات مسالمت آمیز امروز ایران بر می آید، ما را متقاعد می نماید که با تقویت امید، تکیه گاه واقعیت آینده را بسازیم. واقعیت متکی به امید است و آنگاه که ما با امید آفرینی، رقم زننده حضور و ایستادگی باشیم، آینده را بر اساس خوشبینی خود ساخته ایم. واقع بینی در صورت کارگری امید، جز خوشبینی امروز نخواهد بود. این همان بیان است که هر تغییر را وابسته و منوط به اراده و عمل می داند و در جمله "انقلاب منوط به اراده ی انقلابیون است" تبلورهایی می یابد. خوشبینی و امیدواری باید از سوی رهبران و فعالان شناخته شده جنبش رعایت شود. ایجاد روحیه و ارائه تحلیلهای خوشبینانه و ایجاد امیدواری برای تحقق اهداف، زمانی قابل پذیرش است که مبتنی بر شواهدی و لو غیر گویا و غیر روشن باشد. البته با بیانی اطمینان بخش و با اعتماد به نفس بالا، سرانجام این همان تحلیل و بیانی است که به واقعیت خواهد پیوست، اگر بر این امر واقف باشیم که واقعیت در آینده در مسیر جنبش سبز و مبارزه ما متکی به حضور و نحوه فعالیت ماست. بنابراین اگر امیدوارانه و با پشتکار در پی تحقق آن تحلیل خوشبینانه حرکت کنیم، در واقع با اطمینانی که از وجود زمینه ها و اسبابی که در تحلیل خوشبینانه بیان شده است، داریم به اهدافمان می رسیم. اینک که می دانیم ما واقعیت آینده را می سازیم و با عملمان تاریخ را می نویسیم، باید به عنصر آگاهی توجه کنیم تا در جمع امید و آگاهی به آنچه که می خواهیم برسیم، باید پیروز شویم.
2_ مسئله دیگر تفکیک قائل شدن میان رهبران و فعالان جنبش مردمی ایران و حامیان و منتقدان این جنبش با نظر به ضرورت نقش هر یک و تقویت گفتمان متفاوت آنها و مزایای ایشان است. از آنجا که یک نهضت (کمپین) پیشرونده در دو سویه ی شمار تا بی شمار و کف تا سقف خواسته ها و مطالبات، در حال پذیرش و تقویت است، نقد، ضامن بقای ایشان می باشد. پس در باب نقد چند نکته مورد نظر است. در اینجا هرگز عمل نقد، منفی نیست. نقد منفی وجود دارد ولی عمل این نقد باید مثبت باشد، بنابراین انتقاد از جنبش باید در جهت مثبت و پیشرونده باشد. در این وضعیت، ضرورت نقد، بازگشت هر توجه به تفکیک "در جنبشی" و "در کنار جنبشی" باید همیشه به عنوان پیش فرضی در خوانش نقد مد نظر باشد.
رهبران و فعالان شناخته شده ی جنبش (نهاد فعال) که الگوهای مبارزین کمپین هستند، مجاز به انتقاد عمومی نیستند. این افراد- در جنبش ها- همیشه بايد به تحلیلهای خوشبینانه متوسل شوند و جز امید و بیان مکرر پیروزی در هر مرحله چیزی نگویند و پس از هر رخداد نیز به خوانش فاتحانه ی - ولو اندک و حاشیه ای- مرحله کنونی جنبش بپردازند. همچنین نقد را در جمعهای خصوصی و به صورت تجدید نظر و سیاستهای نو و ارائه برنامه های جدید در آینده- بدون بیان انتقادی- بکار گیرند. در مورد حامیان و به عبارتی "در کنار جنبشی ها" وضعیت به گونه ی نقد مثبت و سازنده است که در آن انتقاد در قالب بایدهای عمل و مبارزه فردا خواهد بود و نه ضعف های دیروز. البته مراد چشم بستن به ضعف های دیروز نیست، بلکه آنها را محل شکل دهی نقاط قوت می گرداند. بیان چنین نقدی با اظهار تاسف و ضعف در گذشته و یا ایراد بر افراد و تحلیل ها نیست، بلکه فقط در بایدهای عمل آینده است. بنابراین با شناخت این دو گروه- که ضرورت وجود آنها در جنبش بدیهی است- باید بدانیم که چگونه در شیوه ی خبری ،تحلیلی و تبلیغی- چه بعنوان گوینده و چه بعنوان مخاطب- عمل نمائیم. در ضمن در ساختارهای شبکه اجتماعی و آگاهی سازی در هر گروه نيز این وضعیت حاکم است و باید مد نظر قرار گیرد. به عنوان نمونه در یک جمع بیست نفره فرد شماره یک باید در توجه به شبکه معترضین اطراف خود، خوشبینانه به دور "ما پیروزیم" سخن بگوید. مسئله مورد اهمیت دیگر توجه به سرمایه و ایجاد غنای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در جنبش سبز و کمپین تغییر وضع موجود است که در کنار نحوه ی عمل جمعی و آگاهی بخش است. البته توجه به اهمیت سرمایه های اجتماعی به عنوان عظیم ترین سرمایه در مسیر مبارزه در اولویت قرار دارد.
3_ از آنجا که کمپین های مبارزات ملی، فراگیر و غیر محدود است، مسئله وحدت و گیرایی و پذیرش بعلاوه پرهیز از هر گونه نگاه حذفی یک ضرورت در عمل این کمپین است. این مسئله در واقع مبین و مدون "وحدت" به ویژه در جنبش سبز است. این وحدت که ضرورتی برای همگرایی عملی در گام نهایی است باید با آرامش حاصل آید تا تداوم و ثبات آن در مرحله شکل گیری تضمین شده باشد. چنانچه از ابتدا در موج حضور و حمایت جریانهای اپوزیسیون های قدیم- داخل و خارج کشور- در ادبیات حمایتی و افزایش شدت مرحله ای حمایت، تا اینجا به نحوی مطلوب شاهد بوده ایم. متناسب بودن بیان اعتراضی رهبران، همراه با میزان نارضایتی و سلب امید از اصلاح در چند مرحله ای بودن فاصله گیری از حاکمیت- در اعلام خطر، توصیه، افشاگری و قطع امید و ایستادگی تا رسیدن به خواست مردم- بخشی از این صورت تحقق یافته است. بنابراین افزایش حامیان و گاه تبدیل شدن به "در جنبشی" از سوی برخی گروه ها فراگیری را موجب شده است که در آینده نیز باید در بر گیرنده باقی منتقدان وضع موجود باشد، چرا که جنبش سبز تلاشی است برای تغییر وضع موجود و خیزش به سوی فردایی بهتر. امروز توجه ها در موضوع وحدت به دو موضوع نحوه ی عمل وحدت در حضور کثرت نظرات است و دیگری دوری از نگاه حذفی بر اساس اختلافات. بنابراین اصول این وحدت نه بر اساس اختلافات که فقط و فقط بر اساس اشتراکات و خواسته های یکسان- در گام نخست وکامل ترین وجه استبداد ستیزی- است. در مورد نگاه حذفی باید در نظر داشت که هر سخن از سوی رهبران و حامیان می تواند مخاطبانی داشته باشد. در مسائلی که اختلاف وجود دارد باید سکوت از سوی دیگر گروه ها به عنوان یک ضرورت به دو علت- عدم خدشه بر وحدت و موثر بودن آن سخن در جمع خاص- صورت گیرد. همچنین سکوت و انتقاد زير پوستی نیز برای تقویت جمع معترضان به وضع موجود اقدامی موثر است. پس عدم مقابله با وجوه اختلاف بر انگیز در جنبش و نگاه مثبت به همه گروه های حاضر درجنبش باید با توجه به تقسیم در دو جبهه ی استبداد و ضد استبداد و سیاست سکوت در برابر موج تبلیغی استبداد- در مسائل غیر اساسی در جنبش- برای خدشه بر وحدت، بدون تبصره مورد نظر باشد. باید در نظر داشت که هیچ یک از گروه ها و افراد در جنبش ذی حق تر نیست و اساسا چنین بیانی را باید عامل منفی دانست. اما در مورد همبستگی و همدلی(عمل وحدت) در جنبش نیز باید به دو مسئله توجه داشت، یکی در اعتقادات و دیگر در عمل افراد است. در مورد اعتقادات و خطوط کاملا باز اعتقادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ضرورتی که در اینجا بیان شد در تدوین و معرفی ارزشها و کلیات بیان خواهد شد. اما در مورد عمل همگرایی; الف) همه باید بدانند - مطالعه و پیگیری اخبار- ب)همه باید بگویند - اطلاع رسانی و به عبارتی هر فرد یک رسانه است- ج) همه همیشه حاضر باشند د) همه همیشه فرد آگاه و مدیری را بیابند- افرادی مدیریت پذیر باشند و در عین حال مدیران زیادی به صورت سلسله مراتبي باید وجود داشته باشند. چنین قواعدی با توجه به شیوه فعالیت مبتنی بر شبکه های اجتماعی در فضای خفقان و استبداد جامعه در یک تجمع به شکل زیرخود را نشان می دهد، افرادی که در کنار هم هستند باید جمع های اندک چند ده نفری تا چند صد نفری را شکل دهند و با هم ارتباط داشته و از هم حمایت کنند و فردی از این گروه مدیریت جمع را بر عهده داشته باشد که جهت و سرعت و چگونگی حرکت و شعار را تعیین نماید تا در یک جمع میلیونی عمل بهتری داشته باشند. اساسا یک جمع میلیونی با شرط ایستادگی در مواجه با موج سرکوب زمانی موفق است که کاملا با برنامه عمل نماید و برنامه در یک تجمع غیر دولتی نه با بلندگوهای بیشمار که با جمعهای منسجم تشکیل دهنده پازل جمع است که می دانند نباید قطعه پازلشان را از دست دهند. بنابراین یک گروه در تجمع، خودش از گروه های فراوانی تشکیل شده که هر یک خود گروهی کامل است. این شیوه عمل در اطلاع رسانی و همنشینی های محله ای و ادارات و دانشگاه ها و مدارس مصداق دارد و مختص تجمع نیست و رعایت 4 اصل اساسی عمل وحدت موجب همگرایی جمع در عمل اعتراضی در جنبش سبز می گردد و گاه در بروز مسائلی چون حمله پلیس و لباس شخصی به مردم - با مقاومت و عدم فرار و متفرق شدن- عامل غلبه مردم بر ابزار سرکوب است. نکته اساسی در اینجا ادامه سیاست توجه به سرمایه های اجتماعی و تقویت جامعه مدنی در اثر گذاری شبکه های اجتماعی مردم در تحقق مسائل فوق است. در اینجا باید توجه داشت که در عمل وحدت ، در پی یکسان شدن عمل و بیان فعالان و رهبران جنبش سبز نباید بود بلکه وجود سلایق مختلف و نحوه فعالیت و گونه ی بیان و نقد متفاوت ، عوامل موثر و مثبتی محسوب می شود. اینگونه است که ضرورت وجود افراد میانه رو با ادبیاتی گاه دو پهلو و همچنین افرادی به شدت صاحب صراحت و ادبیاتی تند و گزنده در کنار هم در جنبش مردمی احساس می شود. این تفاوت در ادبیات ها همیشه باید مورد حمایت باشد و افراد با توجه به اینکه در کدام سوی جبهه ضد استبداد ایستاده اند به بیان پرداخته و گاه با توجه به تعارض با بیان سوی دیگر، سکوت در برابر مشی آن و حمایت در مشی خود را از آن سخن پیش بگیرند. بنابراین اگر گاهی فردی میانه رو از ساختار شکنی شکوه ای هم دارد نباید آنرا به معنای تقابل با ساختار شکنان دانست- با توجه به اینکه ساختار شکنی ضرورتی برای شرایط گذار و دوران انقلابی است - البته حرکت باید به گونه ای باشد که انتقادهای از همدیگر در میان معترضان به وضع موجود به مثابه تقابل نباشد و از مقدار آن کاسته و به صفر رساند تا به حمایت در مشی و رویه ی خود منتهی کند. این انتقاد به حرکت کند و ادبیات غیر انقلابی در برابر حرکات رادیکال و انقلابی باید در فضایی معقول برای فراگیر شدن جبهه ضد استبداد در نظر گرفته شود و از هر دو رویه حمایت گردد. انتقاد به رهبری و اعلام قصد براندازی در کنار حرکت در مسیر قانون اساسی هر دو باید وجود داشته باشد و این یک ضرورت است. این چند لایه گی هم در مورد فعالان و هم رهبران باید وجود داشته باشد و با توجه به شرایط مختلف با استفاده از افرادی که توانایی میانه روی یا اعتراضات ساختار شکنانه را دارند، در پیشبرد اهداف انقلاب اقدام کرد.- تاکید ویژه بر این است که گاه لازم است از لزوم براندازی گفت و جمهوری اسلامی را جنایتکار و متقلب و عامل قتل و جنایت دانست و گاه لازم است از اصالت جمهوری اسلامی و لزوم بازگشت به دوران نخست و اصیل آن در حرکت در مسیر قانون اساسی و .... سخن گفت که افراد و رهبران مختلف این بیان را خواهند داشت. اما در نهایت هدف جز تغيير وضع موجود (انقلاب) نیست-
4_ ارزشها و گفتمان جنبش مردمی باید روشن و امید بخش باشد. دانستن چند اصل در بیان ارزشها و اصول در مسیر انقلاب مردمی ایران بسیار حائز اهمیت است. اساسا ارزشهای انقلابی بصورت اصول به پس از انقلاب منتقل می شوند. این همان وضعیتی است که در مصادیق فراوان گاه در توضیح خشونت و اعدامهای انقلابهای سرخ (کلنگی) بیان می شود. بنابراین با بسط چنین نظری به همه مسائل و اتفاقات و پیش بینی اتفاقات آینده لزوم اصرار بر برخی ارزشها نمایان تر می گردد. به عنوان نمونه اشاره و تاکید بر نفی خشونت یا بی توجهی به گسترش خشونت در فردای تغییرات اساسی- انقلاب- گریبان گیر همگان و در گام نخست انقلابیون خواهد شد. پس در ترسیم ارزشهای فعالیت برای تغییر وضع موجود باید تاملی در خور صورت گیرد. پیش از دانستن ارزشها- اتفاق نظر در شناخت و معرفی- در یافتن ضرورت بایسته بودن رفتار مبتنی بر ارزشها باید در نظر گرفته شود که رفتار و عمل انقلابیون باید موید ارزشهای معرفی شده باشد. اما در باب ارزشها، فراگیر بودن- در بر دارندگی همه خواسته های اصلی در تاریخ جدید مبارزات- و مانع بودن آنها- در تجاوز به اصول و ارزشهای دیگر و اعتقادات انقلابیون- اهمیت فراوان دارد و چنین است که در شناخت نخست از انقلاب، استبداد ستیزی و نفی هر گونه ظلم و تعدی به حقوق، به عنوان ارزش دانسته می شود و در ادامه پلورالیسم و رواداری به عنوان ضامن همراهی و همدلی و متضمن مسالمت آمیزی زیست سیاسی و اجتماعی آینده است. همچنین فرا ارزشهایی چون آزادی و برابری و همبستگی(برادری) مدنظر می آیند و اصول جهان شمول و انسانی- اخلاقی حقوق بشر و صلح، کلیات نظام فرا دینی و دموکرات آینده ایران را شکل می دهد تا در جمعی که استقلال نیز نه در امر کلی که مختص حوزه های خرد و افراد خواهد شد- به عنوان معنای موثرتر از استقلال - حدود ارزشهای انقلابی معین گردد. در چنین قالبی عدم سانسور، آزادی نشر و مطبوعات و عموم آزادی های فردی،سیاسی،اجتماعی و اقتصادی مورد احترام خواهد بود. همچنین غیر خودی و مخالف دانستن دیگران و عدم آزادی برای ایشان وجود نخواهد داشت. در بیان نیز چنین باید باشد که افراد تصویری روشن از فردای پس از انقلاب داشته باشند که هیچ یک از نامطلوبها و ستم های امروز به هیچ وجه به بهانه و علتی صورت نخواهد گرفت، زمینه های فساد اقتصادی و فقر و فساد و بی حرمتی به کرامت انسانی و اصول اخلاقی از بین خواهد رفت. بیان استراتژیهای مرحله ای چنان که پیشتر تجربه نشان داده است، در هم سطح ایستی در دیده بانی جامعه مدنی و آموزگاری برای جامعه در آگاهی بخشی با توجه به صداقت و شجاعت رهبران و نفی خشونت و شجاعت در بیان و افشاگری فعالان صف اول- روزنامه نگاران، فعالان سیاسی و دانشجویان و ...- و همچنین در مشی براندازانه امروز به ساختار شکنی و سپس زنده نگاهداری به حساسیت زایی و تابوشکنی- در نهایت استراتژی شجاعت در بیان - در پیشبرد و افزایش سطح جنبش در آینده باید مورد توجه باشد. در چنین مسیری توجه به سطح مطالبات و خواسته ها و ترسیم آزاد و فراگیر و مانع در بیان اقناع کننده محافظه کاران و پا در تعلقات گیر کرده ها از کف - روشن و تفکیک کننده از وضعیت حاکمیت فعلی - تا سقف - نهایت توان تحقق بخشی به خواسته های انسانی و اخلاقی و ملی - باید مد نظر باشد. بیان نه فقط باید معطوف به آینده که در برگیرنده گذشته و حال نیز باشد. در چنین وضعیتی توجه به ارزشها و آرمانها - چون آزادی خواهی و استبداد ستیزی- و احترام به هزینه های معنوی و مادی برای تحقق خواست ها تا پیروزی و توجهی کوشا به پیروزی به عنوان هدف ، باید همیشگی و برجسته باشد. بنابراین گفتمان انقلابي در كنار ترسيم ارزش ها شكل مي گيرد كه نه تنها در بيان آزاد و محققانه از خواست تاريخي در شرايط كنوني كه در مذاكره و مباحثه رهبران و انديشمندان جنبش سبز و همفكري و مباحثه همه فعالان و حاميان صورت مي گيرد. همين گفتگوي فراگير ترسيم كننده كف و سقف خواسته ها و جملگي ارزش ها خواهد بود. چنين است كه تضمين هاي پسا انقلابي خود اميد بخش و عامل انقلابي مي گردد و همگاني بودن توجه و بحث به خوانش دقيق تر و سپس نگارش صحيح تر و گوياتر منتهي مي گردد. در چنين شناختي از گفتمان مردمي جنبش سبز مشكلاتي چون عدم درك از آلترناتيو حكمراني در مشي استبداد ستيزي و ترس از عدم امنيت و عدم شناخت و همچنين ترديد در مورد صداقت و يا بهره مندي شرايط انقلابي ذي حق تر داني – كه خود مانع تحقق كامل شرايط فراگيري انقلاب است- برطرف مي گردد و عموم خواهند دانست كه سهم خواهي ها و تكرار شرايط پس از انقلاب 57 در كار نخواهد بود. در اين مسائل جامعه منتظر توضيحات و تضمين هاي كامل و روشن به ويژه از سوي رهبران جنبش است. همچنين بايد دانست كه انقلاب ها ارزش ها و اخلاق هاي جديدي در مجموع مي آفرينند كه اين اخلاق همان مطلوب هاي عصر جديد مردمان انقلابي – عرف مردمي جامعه يا اخلاق غالب مردم – است و بايد به اين اخلاق احترام گذاشت.
5_ بايد دانست كه جنبش سبز ايران، جنبشي مردمي بر پايه شكل گيري كمپيني فراگير از ايرانيان به قصد تغيير وضع موجود به دور از خشونت در مبارزاتي مسالمت آميز است و چنين است كه اطلاق انقلاب مخملي يا براندازي نرم به سرانجامين تلاش ملت ايران براي آزادي و عليه استبداد در دستيابي به حكومت قانون و استقلال و دموكراسي چنين نموده است كه همگام با انقلاب هاي هزاره ي ما انقلابي رنگي است. البته بايد به اين مسئله خلاف خواست و تبليغ صاحبان و مريدان استبداد – با لحاظ احتياط – به افتخار نگريست. در شرايط كنوني شناخت ارزش هاي انقلاب ما را فارغ از شناخت شكل تلاش امروز ايرانيان براي تغيير وضع موجود نمي گرداند. چنين است كه مروري بر كليات جنبش مردمي ايران در حوزه عمل و مطالعه شكلي در ارجاع و بازخواني نمونه هاي آن در كنار آشنايي با روح انقلابي گري و اصول انقلابي در عصر جديد – چون مطالعه تاريخ انقلاب ها و سرگذشت رهبران انقلابي و جزواتي چون از ديكتاتوري تا دموكراسي و اشارات فعالان سياسي كشورهاي پيروز در انقلاب هاي رنگي – در ادامه مسير لازم مي آيد.
رهبر ، نماد ، هدف ، ساختار ، اطلاع رساني و اجراي هماهنگ و ثمر بخش و مواردي از اين دست مسائلي است كه در هر يك از انقلاب ها مورد نظر خواهد بود. اگر در انقلاب هاي رنگي رهبري گروهي يا عدم رهبري به واسطه نماد رهبري و مقبوليت حرف هاي پخته و سخته در فرآيند محك به عقل جمعي توانسته نيل به هدف را ذيل نمادها- كه در راس آن رنگي به عنوان معرفه اعتراض و معترضان است – بيان نمايد، اطلاع رساني و نحوه ي عمل خويش نيز در اين زمانه از جمله تشكيل دهنده كليات انقلاب است. – جنبش سبز ، تغيير وضع موجود ( براندازي ) ، تكيه به حضور مردم و تقويت جامعه مدني ( جامعه مدني= حضور آگاهانه . فعالانه و هدفمند در جامعه ) ،خودرساني و خبر رساني فراگير، حضور شجاعانه در تجمعات و ايستادگي تا حصول به سرانجام تغيير مطلوب، ايستادگي انقلابي رهبران سبز و ... –
در چنين وضعيتي نقش روحيه نقشي كليدي است. اين روحيه بخشي در تقويت رهبران و فعالان صف اول به ويژه نماد فعالان جنبش كه زندانيان گروه اعظم آن ها هستند براي گسترش يافتن روحيه و اميد به سوي عموم مردم اهميت دارد. رهبران نبايد لحظه اي از ادامه مسير دلسرد شوند كه تصميم آن ها متكي به حضور و حمايت مردم است و مردم نبايد لحظه اي رهبران و مطالباتشان را رها كنند. اين وابسته به ايستادگي رهبران و نماد فعالان و همچنين فعالان اصلي جنبش است. وقوع رخدادهاي بزرگ در اعتراض به وضع موجود و همچنين اعتراض به اصل و اساس ديكتاتوري در ايران و حمايت از حركت هاي اينچنين در ادامه مسير هزينه هاي معقول براي پيروزي مي تواند در زندگي انقلابي زندانيان و رهبران سبز موثر باشد. بايد هدف استبداد ستيزي مستمرا با زباني گويا و علني خطاب به رهبران استبداد بيان گردد و چنين بياني به شدت مورد حمايت قرار گيرد. بايد در نمادها بارها بازنگري صورت گيرد و براي هر مرحله عدد، شعار و سخني را در نظر گرفت. بايد افق هاي چند ماهه و چند ساله فعاليت به قالب نماد در آيد. بايد طراحي هاي محيط زندگي و لباس ها معرفه ي جنبش گردد. بايد نامگذاري فرزندان و مكان ها معرف اعتراض به ديكتاتوري و معرفه جنبش باشد.
در كليات كه در موقع استراتژي هاي مبتني بر ارزش ها و اصول است و آن را از استراتژي هاي مقطعي و تاكتيك هاي سليقه اي و جمعي جدا كرده ايم نيز تغيير سطح و ابتكار و آزادي عمل وجود دارد . اما نبايد هرگز فراموشي در مورد آن ها وجود داشته باشد. چنين كه تحت استبداد ستيزي فعلي مي توان اين گونه عمل كرد؛
الف) ساختارشكني در برابر نگاهدارنده هاي وضع موجود و تكيه گاه هاي حاكميت و حاكمان امروز با تكيه معترضان بر شجاعت در بيان.
ب) آگاهي بخش جهت دار و مخاطب محور.
ج) تغيير در شيوه اساسي مبارزه در نحوه مسالمت آميز (نفي خشونت) به مقاومت اصولي متناسب با برخوردها.
ساختارشكني در چند سطح، افشاگري هاي معترضان خارج شده از حلقه حاكميت، فاشگويي هاي حاميان جنبش در ساختار حاكميت – كساني كه هنوز در حاكميت جايگاهي دارند – و رسوا سازي هاي رسانه اي و ساختار شكني هاي راديكال ها براي شكستن موانع تنگ و محدوده كننده براي ادامه مسير جنبش. همچنين در اين مشي بي پرواگويي و رسواسازي و به صراحت و بي پرده گويي علاوه بر افشا و معرفي حقيقت ظلم ها و بي عدالتي ها و حق كشي ها حاكميت و توسل به تك عبارات و مضاميني كه اتكاي حاكميت به آن ها بوده، مورد نظر است. در اينجا اگر چه همان صراحت و شجاعت در بيان اصل است ولي بايد نسبت به تبديل ارزش ها به ضد ارزش هاي حاكميت تلاش كرد. چنان كه از اتوريته ي ديني جمهوري اسلامي كاست و به سوي ساختن چهره اي ضد ديني از او رفت و سخنان گاه عقلاني و ملايم و وحدت گرا و انساني را در اندك بودن و غير موثر بودن در چنين ساختارهايي به عموم بنمايانيم. همچنين عبارات فصل الخطاب را با ديكتاتوري و وحدت حول رهبري را با اطاعت بي چون و چرا از رهبري برابر بدانيم. همچنين اصل ولايت فقيه را به معناي سلطنت طبقه روحاني– فقيه و ساختار نظامي ( سپاه ) را از ارزش هاي واقعيت به ضد ارزش برسانيم و عامل همه سختي ها و تلخي هاي امروز معرفي كنيم و موارد بي شماري از اين دست.
در مورد آگاهي بخشي با توجه به اساسی بودن عنصر رسانه ، سانسور و فيلترينگ در طبقه متوسط _ به عنوان مخاطب اصلي آگاهي بخشي عمومي جنبش سبز و همچنين ويژه بودن شرايط كشور _ بیش از آنکه مخرب باشد ثمر بخش بوده است. مي توان آگاهي بخشي كنوني را نوعي آگاهي بخشي استعلايي – فرارونده – به آگاهي كنجكاوانه دانست كه آگاهي در نزد مخاطب به خواست مخاطب است و پذيرش آگاهي غالب بر بخشش (دادن) آگاهي است. اين فرا رفتن – منظور از اين فرا رفتن – سطح آگاهي و اخبار به واسطه نيل به هدف آگاهي به جاي آگاهي داشتن – فهميدن و دانستن – است. بيان ساده اين عبارت اين كه چون در شرايط كنوني جنبش سبز، مجامع معترضين و حاميان تغيير وضع موجود به شدت در پي اخبار هستند كافي است معطوف به غفلت ها و مشغله هاي موجود، با حساسيت زايي جهت آگاهي يابي را معرفي نموده و سطح آگاهي و اعتراض آگاهانه را حفظ و حتي ارتقا داد. چنين است كه تداوم اعتراضات و خطاب براندازانه و انتقاد و اعتراض به رهبري و درج پيوسته اخبار حوادث در شبكه اطلاع رساني سبز و حاميان بايد حائز اهميت باشد و گروه هاي آزادي بخش سابق با زمينه سازي و بستر سازي مناسب در رخدادها بتوانند در خبر و گزارشي ، معرف سطح اعتراضات و مطالبات و تزلزل و ترديد استبداد در برخوردها و يا عصبانيت و عجز در سركوب كه مي تواند همان حساسيت زايي (چنانچه كه يافت نقاط ضعف استبداد و نقاط قوت انقلابيون در جلب نظر و آگاهي به سوي آن ها در قرار دادن گويا و ساده آن در محل آگاهي يابي مخاطبان، همان حساسيت زايي است) باشد. بايد براي آگاهي انگيزه و نيرو ايجاد كنيم تا با بهره از كنجكاوي و اصرار بر اعتراض مردم به آنچه كه در آگاهي بخشي مي خواستيم برسيم. مقدم بر بحث آگاهي بخشي مسئله آگاهي افزايي قرار دارد. يعني آگر در بخش خبر رساني، آگاهي بخشي بسته به خود آگاهي بخشي قبلي است ولي در موضوع تحليل و توضيح و برنامه ريزي – فراتر از خبر – احتياج به آگاهي ها و فهم پيشين وجود دارد. در اين وضعيت افراد بايد تسلط به علوم مختلف – به ويژه علوم انساني – داشته باشند و با شناخت كامل از تاريخ و روابط سياسي در پيشبرد آگاهي بخشي با تكيه بر افزايش آگاهي و تسلط خود به حركت در آيند. بنابراين مطالعه؛ مسئله اي استراتژيك مي گردد كه " دانستن " فرد را در جايگاهي والا قرار مي دهد. اين آگاهي افزايي مقدم بر آگاهي بخشي است و در شرايط انقلابي گسترش آگاهي افزايي در فراگير شدن آگاهي بخشي و آماده سازي فعالان در عموم زمينه ها موثر است.
اگرچه آگاهي افزايي در واقع امري پيشا انقلابي است و بايد فعالان اصلي از قبل خود را آماده كرده باشند ولي در شرايط انقلابي نيز با الگوبرداري از روشهاي پيشا انقلابي بايد تشكيل گروه هاي مطالعاتي، جلسات همفكري و نشست هاي مختلف – ولو در پوشش های دیگر و دوره هاي گوناگون – به صورت هفتگي يا ماهانه و يا جمع شدن در يك حلقه فكري و نشرياتي اقدام نمايند. مطالعه و مشورت كاري است كه به صورت فردي نيز بايد پيشگيري شود. در مجموع بايد به مطالعه و آگاهي افزايي نگاه استراتژيك داشت. مطالعات در اين دوران كاربردي است. چنين است كه گروه هاي مطالعاتي؛ روشنفكري ديني، گذار به دموكراسي و تاريخ معاصر از جمله گروهها و طراح مباحث مفيد است كه با نقد گفتمان ديكتاتوري، اطلاع از شرايط نوين انقلابي و شناخت از جامعه و مرور تجربيات تاريخي ياري رسان خواهد بود.
در باب مقاومت و نحوه مبارزه نيز اگرچه ارزش ها نكته اصلي توجه ماست ولي با توجه به برخوردهاي خشن نيروهاي سركوب بايد راهكارهاي مقاومت اصولي مبتني بر نفي خشونت در كنار بازدارندگي ابزار سركوب را توامان داشته باشيم. اين مسئله با ارجاع به جمع توصيه هاي موجود در آموزش هاي مقاومت و تاكيد بر عدم متفرق شدن در زمان حمله ي گروه هاي سركوب، گفتگو با نيروهاي سركوبگر و تشويق به تمرد و ايجاد جمع هاي منسجم تر برنامه پذيرتر به تاثيرگذاري بيشتر منجر خواهد شد. جمع هاي برنامه پذيرتر جمع هايي هستند كه با فرض وجود سركوب با تشكيل گروه هاي كوچك تحت مديريت مي توانند به نتايج مطلوب و اثربخشي – حتي حساسيت زا در امر آگاهي بخشي و استمرار آن – برسند.
6_ اساسا مقدم بر استراتژي ها، مديريت جامع بر رفتارها و اتفاقات در روزهاي سخت و تعيين كننده جنبش حائز اهميت است. زماني ما مي توانيم با اطمينان از پيروزي سخن بگوييم كه ابتكار عمل با ما باشد. بنابراين به انتظار اشتباهات جبهه استبداد نشستن و نداشتن برنامه فراگير عملياتي و عدم مديريت؛ الف) روحيه و اميد ب) اهداف و برنامه ج) اعتراض و مبارزه، مي تواند مانع يا تاخير اندازنده براي ما باشد. اما درباره استراتژي ها يا تاكتيك هاي امروز فعاليت موارد بي شماري را مي توان ذكر كرد كه در ادامه با اشارات و تحليل هايي از فضاي كنوني با تفكيك هاي موضوعي و محور قرار دادن معنرضين و حاكمان در چندين نكته در پي خواهد آمد.
ابتدا بايد مروري بر وقايع خرداد 88 تا به امروز داشته باشيم و با نگاهي ويژه به سير حوادث و رفتارهاي گروه هاي مختلف و تغييرات بياني و اعتقادي در ترسيمي نو از جناح – جبهه هاي كنوني و معادلات درون جناحي و بين جناحي، آنچه كه مختصر مفيد حال اين متن است؛ با دو معيار متفاوت قابل بررسي است. 1- جنبش سبز و حاميان در برابر مخالفان جنبش سبز و حاكميت ايران 2- موافقان تغيير وضع موجود در برابر مدافعان وضع موجود. اين تقسيم بر حسب شرايط امروز لحاظ گرديده است و اگر بررسي را برحسب جناح هاي قبل از 22 خرداد 88 در نظر بگيريم وضعيت متفاوتي خواهيم داشت. در اينجا در يك نگاه تركيبي – تطبيقي در حركت از معيار نخست در يكسان كردن معيارها، سرانجام با معيار دوم عمل خواهد شد. از فرداي برگزاري انتخابات با رسوايي و وقاحت برگزاركنندگان آن تقلب بزرگ و شروع جريان حوادثي كه در يك سو ، خيانت و رذالت و وقاحت و همه حق كشي ها و آزادي ستيزي ها و سانسور و محدوديت و بازداشت و شكنجه و تجاوز و كشتار بوده و در ديگر سو؛ مقاومت و ايستادگي و پافشاري بر حق ، رنگ سبز نمادي از اعتراض به استبداد و اين سبز كه در روزهاي نخست در پي "راي" پايمال شده اش بود، پس از خطبه هاي ننگين و لشكركشي وحشيانه و سركوبي غير انساني گام به گام در اعتراض خود چنان پيش رفت كه نهايت آن جز رضايت به تغيير نظام و سقوط رهبري و براندازي نبود. شعارهاي روزهاي نخست در حمايت از موسوي از اعتراض به پليس و لباس شخصي ها و احمدي نژاد و سپاه عبور كرد و به شعارهايي عليه رهبري و اصل ولايت فقيه رسيد. چنين بود كه اگر به زور سركوب صداي اعتراض كم مي شد، افزايش ميزان نارضايتي به وضوح ديده مي شد و اين افزايش ميزان نارضايتي هم در شمار و هم در شدت مشاهده مي شد. سبزها و حاميان و همفكران سبز تا چند ماه بعد از انتخابات همچنان قابل تقسيم به اصلاح طلب ها ( رفرميست ها ) و حاميان براندازي (رژيم چنج) بودند. اما با افزايش شكاف ملت-دولت، حاكميت در سويي و مردم در سوي ديگر ايستادند. مردم با يكپارچگي شعار در همايش هاي پسين – از 13 آبان و احتمالا 16 آذر با توجه به گونه ي اعتراضي جنبش دانشجويي- در اعتراص به رهبري نشان دادند كه در تغييرات اساسي در وضع موجود براي خداحافظي از جمهوري اسلامي كه نماياننده عمل بنيادگرايي ديني و نظامي – در زمانه قدرت يابي فاشيست هاي اسلامي – است، عزم جدي اي دارند. افزايش سطح مطالبات از "راي من كجاست؟ " تا اعتراض به اصل ولايت فقيه و شعارهاي تند عليه خامنه اي مسيري است كه در طول ماه ها – خود- خامنه اي در قرار دادن خود در راس جناح متقلب انتخابات موجب آن گرديده است و به جمع همه ي جنايت هاي پس از انتخابات تثبيت گرديد. اما در وضع كنوني در رهيافت به تغيير وضع موجود كه اصلاح طلب ها به اصرار حاكميت و در مشي انتقادي ويژه خود در زمره براندازان تثبيت شده اند، شرايط چنان است كه جمعي گسترده از اصولگرايان منتقد وضع موجود آگاه از خواست تغييرات در وضع كنوني سخن مي گويند كه همين بيان در يادآوري نقطه عزيمت موسوي – كه مراد نه فقط موسوي بلكه عموم رهبران اصلاحاتي سبز چون خاتمي و كروبي است و ديگران است- هشذارهاي فراواني را براي حاكميت موجب شده است. چنانچه كه در انتخابات شوراي شهر با توجه به شانس حاميان قاليباف – كه اصولگرايي با گرايشات اصلاح طلبي براي تغيير وضع موجود است- مي تواند كابوس روزهاي آينده جمهوري اسلامي باشد. ( يادآوري اعتراض و نارضايتي رضايي در روزهاي پس از انتخابات و اقداماتي كه منجر به تاييد وجود تقلب به واسطه او بود، مويد چنين ادعايي است ) حال با توجه به گستردگي مخالفين و منتقدان اصولگراي دولت كه گاه از محتواي كلامشان تعارضاتي با سياست هاي كلي نظام و استمرار حيات وضع موجود نيز به گوش مي رسد، بايد دو رويه را در ادامه مسير در پيش گرفت يك تقويت جبهه ضد استبداد با معرفه رنگ سبز و ديگر افزايش شمار مخالفان وضع موجود با ارتقا سطح مخالفت و دامنه دار كردن مخالفت به مثابه براندازي در وضعيت كنوني است. بنابراين در کوتاه مدت تبديل مخالفان وضع موجود به معترضان به استبداد در كمپيني واحد – جنبش سبز – مي تواند آينده اي اميدوارانه را تحقق بخشد. علاوه بر افزايش شكاف حاكميت با مردم- كه علاوه بر بعد سياسي در ابعاد اقتصادي و اجتماعي چون فقر و مسئله حجاب ديده مي شود، ايجاد و گسترش شكاف در حاكميت نيز بايد مد نظر باشد. اين شكاف كه با موضوع هاشمي علني شد، امروز افراد فراواني را مي تواند در بر داشته باشد. بايد گفت كه دامن زدن به اين اختلاف در نزديكي به اين افراد و القاي برخي عبارات و تبليغ وجه اختلاف در بادي امر و فتح و يكساني نظر در انتهاي عمل مورد نظر است. امروز هر يك از اصولگرايان منتقد كه اصلاح طلبان امروز هستند مي توانند به براندازان فرداي جمهوري اسلامي تبديل شوند. در شناخت شرايط امروز توجه به دوران گذار حائز اهميت است كه در اين شرايط تصميم ها براي آينده و جدا شدن از وضعيت قبلي به طور كامل صورت نگرفته است و گذشته و ايده آل آينده در گفتگوي با يكديگرند. بنابراين نه اين و نه آن وضعيت را نه ثبات در يك نقطه – در صورت سياسي اين گذار ؛ نه در گذشته حاكميتي ايران هستيم و نه در وضعيتي جديد قرار گرفته ايم- بلكه در حال حركت مي گرداند. و اين حركت در وضعيتي كه حركت ما به واسطه تعارضات مداخله ي قدرت در بر خورد با عزم مردم وجود دارد، نه حركتي پيوسته و يكسان كه يك حركت در هم و پيچيده است؛ نهايت كلام را به سويي مي برد كه سرگرداني دوران گذار را توضيح دهد. بيان اين مسئله فقط در باب موجه و عادي بودن شرايط فراز و نشيبي جنبش و ورود و خروج حاميان است. اما اگر به مقصد مورد نظر هم نرسيم آن را مي دانيم كه ديگر در نقطه گذشته نخواهيم ماند. تغيير نه صرف يك ضرورت كه يك واقعيت ناگزير است و مقصد ما را خودمان تعيين خواهيم كرد. آخرين نسل انقلابيون متاثر از حركت اين سال ها تكليف را روشن خواهند كرد و اراده و عزم تغيير از سوي حاميان و فعالان تغيير وضع موجود به سرانجام تغيير مي رسد. ( انقلاب منوط به انقلابيون است ) بنابراين دوران گذار خود به معناي تحقق گذار است و چنين بايد تبليغ گردد.
7_ چندين نكته؛
- در شرايط كنوني بايد بر دقت در همه زمينه ها به ويژه رعايت مسائل امنيتي افزود. از گذشته بايد به درستي درس گرفت و با مروري صحيح آينده را فرا روي داشت. شابد عده اي بر اين باور باشند ؛اگر موسوي پس از حضور مردم در 25 خرداد از آن ها مي خواست كه تا رسيدن به نتيجه خيابان ها را ترك نكنند و خود نيز در ميان مردم ميماند و يا حداقل براي فردا باز مردم را دعوت به حضور مي كرد شايد قصه در همان روزها به پايان مي رسيد و اين حرف – كه من نيز از موافقان سر سخت آن بودم – به هر سان جامه ی عمل نپوشيد. اما سختي ها و تلخي هاي فراوان در اين ماه هاي پس از انتخابات و مواضع و مقاومت ها و عيان شدن بسياري از واقعيت ها و افزايش آگاهي عمومي مي تواند مزايايي از اين ايام تلخ نيز نصيب ملت ايران نمايد. در رعايت دقت ها استفاده از تجربيات ديگران و مراجعه به آموزش هاي عمومي در مقالات و جزوات بسيار موثر خواهد بود. ما بايد بدانيم كه چگونه فعاليت كنيم كه بازداشت نشويم – هزينه كمتر بدهيم – و چگونه مقاومت كرده و در صورت بازداشت چگونه به سوالات پاسخ دهيم و در دادگاه حاضر شويم و بسياري موارد ديگر كه جزوات مرتبط آن موجود است كه بايد به مرور كامل تر و مشروح تر گردد.
- مسئله مقاومت و ايستادگي رهبران و فعالان از مهمترين مسائل در تقويت جنبش براي حصول به پيروزي است. جمله رفتارهاي انقلابيون بايد بازتاب دهنده شجاعت و مقاومت باشد. بايد نجوه ي تبليغي در مورد فعاليت هاي رهبران و فعالان از سوي عموم مويد شجاعت و مقاومت بوده و به ايجاد روح ايستادگي . پيروزي منتهي شود.
- موضوع فروپاشي در ايران در ابعاد مختلف سياسي ،فرهنگي ،اجتماعي و اقتصادي موضوع بسار پر اهميتي است. از سال ها پيش تقدم و تاخر مسايل بالا مطرح بوده است و عده اي ايجاد نارضايتي و فراگير شذن آن را با تشديد هر يك موثري دانسته است. چنين بوده است كه برجسته كردن تفاوت فرهنگي و اجتماعي امروز ايرانيان با قرائت رسمي حاكميت در رعايت امور فردي چون پوشش و عموم تفريحات و سرگرمي ها و ارتباطات در ادامه نيز موثر خواهد بود. در باب اهميت و تقدم فروپاشي اقتصادي نيز – كه تسهيل كننده شرايط انقلابي است، تحريم هاي اقتصادي كه در چند سال اخير روند تشديدي داشته است در اين روزها رو به افزايش است كه اگر چه شرايط زيست و پيشرفت را در كشور با مشكل روبرو مي نمايد ولي با توجه به خطرات آن براي استحكام قدرت استبداد در ايران هم از كمبود منابع و هم از هزينه منابع قبلي در جبران محروميت هاي اساسي مورد نظر خواهد بود و هم از وضعيت نارضايتي كه ايجاد خواهد كرد. بنابر این افزايش محروميت و سختي كه در بستر جمهوري اسلامي به يك واقعيت تثبيت شده منتهي شده است در چند ماه آينده نمي تواند چنان فاجعه آميز براي آينده ايران در نظر گرفته شود. زيرا كه پس از دوران سخت ديكتاتوري در ايران، روزهاي خوش نيز فرا خواهد رسيد. درباره سياست خارجي و عواقب آن نيز بايد تصور خود-مقتدرداني و تند خويي نسبت به همه كشورها در ايران را يك عامل موثر در بحراني تر شدن شرايط جمهوري اسلامي دانست كه ادامه آن به سود جنبش سبز خواهد بود. ماجراجويي و خيره سري محمود احمدي نژاد توانسته به اجماع جهاني عليه ايران و بي اعتمادي روز به روز افزون شده جهان به ايران ياري رساند. امري كه از قدرت رسانه ها و فعالين مختلف خارج بوده است. موضوع سلاح هسته اي و فعاليت هاي پنهان هسته اي و موشكي ايران امروز در تقويت فشار بين المللي كارگر بوده است و با اعمال سياست هايي به تحريم ها ي مختلف عليه حاكميت ايران و حمايت از جامعه مدني و جنبش سبز رسيده است كه فروپاشي فرهنگي و علمي و اقتصادي را سرعت بخشيده است. آنچه كه در ادامه بايد صورت گيرد اين است كه تحريم و بستگي آن به فقر و معضلات رفاهي و اجتماعي ايران تبليغ شده و واقعيت همه ي اين مسائل كه سياست غلط ايران است به همگان معرفي گردد. كشورها و انسان هاي آزادی خواه و استبداد ستيز نيز بايد در اين مسير صداي ملت ايران را بشنوند و به اين همت ايرانيان در سرنگوني استبداد ياري رسانند كه در دو سويه فشار و تحديد دولت ايران و حمايت از ملت ايران و اعطاي جوايز و مزاياي متعدد به ايرانيان است. موضوع اول ايران، موضوع نقض حقوق بشر است كه دنيا بايد با نظر به اين موضوع به ايران نگاه داشته باشد. چرا كه حاكميت ايران با مسئله هسته اي تلاشي براي انحراف از اين موضوع دارد و ترجيح مي دهد كه با جهان نه در مسائل حقوق بشري در ايران – كه هيچ دفاعي و حمايتي در داخل و خارج ندارد – كه در مسئله هسته اي كه مي تواند حامياني بيايد، گفتگو كند. آنچه كه انتظار از جنبش سبز و حاميان تغيير وضع موجود در اين شرايط است، نحوه ي عملي است كه سست كننده ي مشروعيت ايران در خارج و داخل كشور در فروپاشي هاي گوناگون در تسهيل و تسريع فروپاشي سياسي است. فروپاشي ساختاري كه از درون تهي شده است و اختلافات و درگيري هاي فراواني دارد.
- برخي وظايف نيز در اين دوره مربوط به رهبران، فعالان و نماد فعالان جنبش سبز است. باتوجه به روحيه بخشي ويژه و الگوبرداري حاميان و فعالان تغيير وضع موجود از ايشان بايد در نظر داشت كه ترديد و لغزش و برگشت از اصول انقلابي آثار بسيار سويي در پي دارد. با توجه به فضاي سياه و سفيد ايجاد شده يك نماد فعال و رهبر جنبش بايد داراي ويژگي هاي غالبي باشد كه تفكيك كننده از حاكميت و در برابر آن باشد. يك نماد فعال موفق در اين زمان كسي است كه در هيچ شرايطي مديريت و كنترل نشود. آنچه كه در مورد بازداشت شده ها و يا برخي از رهبران در افزايش تهديدها وجود داشت اين بود كه گاه اين افراد به فاصله گيري از فعاليت، پشت كردن به جنبش، اعترافات تحت فشار و انفعال يا سكوت – به ويژه در مورد بازداشت شده ها – مي رسیدند كه اين مسئله مطلوب جنبش سبز نبوده است. بايد توجه داشت كه عموم حاميان و فعالان بدانند شرايط سخت و دشوار بازجويي و سلول انفرادي با انبوه شكنجه و تهديد به گونه اي است كه فقط عده اي كمي كه تجربه و اعتقاد راسخ تري دارند تحمل مي كنند و در بازي هاي حرفه اي بازجوها و سپس حضور در دادگاه موفق عمل مي نمايند. پس بايد اندكي نسبت به اين افراد سخت گيري را كم كرد. همچنين فعالاني كه در شرايط قرار مي گيرند بايد توجه داشته باشند كه امروز اگر در زمره فعالان تغييروضع موجود – انقلابيون – هستند به واسطه اين است كه از زماني نخواسته اند مطيع و فرمانبردار جمهوري اسلامي باشند و مديريت و كنترل شوند و به ايشان چشم بگويند و به خوسته هاي نامشروع حكومتي مستبد تن دهند. امروز نيز اين افراد نبايد به مديريت و كنترل عمال اين استبداد در آيند و با اعتماد به بازجو و قاضي به اعتراف و سكوت برسند. يك زنداني كه دست از فعاليت بكشد و هيچ اثر مثبتي نتواند براي جنبش داشته باشد ، مسلما مورد پسند ديكتاتوري است.- البته گاه سكوت به مثابه مقاومت كامل و اميدوارانه در زندان است كه آن داراي اثرات مثبت فراوان است.- به خصوص نماد فعالان بايد به نحوي عمل نمايند كه در خارج از زندان و چه در زندان – و در مرخصي – محل اطمينان جمهوري اسلامي نباشند. اين مسئله البته بستگي به اعتقادي دارد كه گاه مورد خلل قرار گيرد. گاه فعالان سبز به مخالفان خود اعتماد مي كنند و به وعده و وعيدهاي آن ها تن مي دهند. جمله اي كه براي يك فعال واقعي و رهبران و نماد فعالان جنبش بايد سرلوحه باشد اين است كه در هيچ كجا و هيچ وقت مديريت نشوند و هميشه بايد يك معضل براي جمهوري اسلامي باشند.
- حمايت ها در ميان فعالان بايد به وضوح وجود داشته باشد. اين حمايت بايد نسبت به رهبران مورد تهدبد و فعالان هزينه داده و به خصوص زندانيان بيشتر باشد. تماس هاي تلفني و ملاقات خانواده ، حمايت هاي خبري و گزارش هاي ويژه درباره وضعيت آن ها، ايجاد شرايط حضور وكلا در پرونده ها، بيانيه هاي حمايتي و اعلام اعتراض به ادامه بازداشت، تلاش براي ايجاد حمايت بين المللي و اساسا تقويت روحيه زندانيان و خانواده ايشان اموري است كه بايد هميشگي باشد. در مورد رهبران نيز استقبال هاي باشكوه و ديدارهاي جمعي فعالان صف اول جنبش به صورت دوره اي بسيار كارگر خواهد بود.
- در جنبش هاي مردمي و مبارزات مسالمت آميز ، سياست مرحله به مرحله اي جنبش و گوناگوني شدت و نوع مبارزه دردوره هاي زماني كوتاه بسيار حائز اهميت است.اين نوع فعاليت كه گاه به مثابه جزر و مد، پيوسته و طبيعي به نظر مي آيد، در واقع قابل تقسيم به چند فاز عملياتي است. اين مسئله لزومي بر پنهان ماندگي ندارد و مي توان به صراحت عنوان شود. ما گاه مجبور به گام هايي به عقب هم هستيم و اين فاز فعاليت ماست. در واقع اين نحوه عمل مديريت زمان است كه چند قاعده طلايي در اين نحوه عمل وجود دارد. حساسيت زايي و ايجاد شرايط غير عادي و بحراني نه به واسطه حضور بلكه به دليل تهديد و ذكر حضور- كه ايجاد حساسيت در طرف سركوبگر است – اين مسئله با اعلام تاريخ و تبليغ و ادعا بر امري تحقق مي يابد و به بار رواني بيشتري با شمارش معكوس و گام به گام به سوي آن در شعارها و پوسترهاي متعدد و با نامگذري هاي مفهوم ساز و هدايتگر تقويت مي گردد. درخواست مجوز براي يك تجمع، خبر از پيگيري، خبر از رد درخواست، اعتراض به رد درخواست و تلاش براي مجوز و سپس از خبر قطعي بودن حضور همگي موجه گرداننده ي حضور در يك تجمع است- به عنوان مثال- در هريك از اين مراحل از بيم و ترديد در مورد خشونت، جمعيت، نارضايتي و اعلام برنامه ها استفاده مي شود. عرصه تحقق اين تاكتيك در نشريات و مصاحبه ها و پايگاه هاي انقلابيون – مثلا دانشگاه ها و مدارس – مناسب تر است. اينجا ميدان مهارت هاي انقلابيون در تبليغ و پيشبرد رسانه اي و تقويت روحيه ي فعالان و گسترش جبهه حاميان تغيير وضع موجود است. مديريت زماني در جنبش بسيار استراتژيك محسوب مي شود.
- در اينجا شايد ضرورت نگارش متني در مديريت مكاني و حضوري در تجمعات و خبر رساني و گزارشي از مبارزات مثبت به چشم مي آيد كه آن نيز در دست تهيه است و مي توان الگوبرداري از ديكتاتوري تا دموكراسي و ديگر اشارات و تجربيات فعالان انقلابي قرن 20 و انقلاب هاي رنگي قرن 21 باشد.
- توجه به رسانه به عنوان محور مديريت در جنبش براي تغيير وضع موجود چنان است كه بيشينه مبارزه در فضاي واقعي كه در فضاي مجازي و رسانه ها رقم مي خورد. چنين است كه جداي از توجه هاي مبارزين و فعالين در فعاليت هاي رسانه اي و تبليغي – ويژه در سطح شهر با شعار نويسي و توزيع تراكت و پوستر و صحبت در اتوبوس و ادارات و ... – توجه به فعاليت هاي استبداد در حوزه رسانه با توجه به ابزار فيلترينگ و سانسور در كنار استفاده بسيار تشديد شده از مونولوگ راديو و تلويزيون – كه مخاطب گسترده اي به ويژه از طبقات پايين جامعه دارد – بسيار حائز اهميت است. بنابراين افشاگري درباره تاكتيك هاي رسانه اي جمهوري اسلامي بايد صورت گيرد. تحريم رسانه هاي استبداد و اعتراض به نحوه عمل آن به ويژه از سوي اصولگرايان منتقد و همچنين تبليغ رسانه هاي جايگزين از جمله ماهواره و تماشاي فيلم هاي سينمايي در خانه بايد در اولويت قرار گيرد- البته انتظار مي رود حاميان خارجي ايران در ايجاد شرايط و لوازم براي دسترسي ايرانيان به شبكه هاي ماهواره اي و راديويي و اينترنت اقدام نمايند تا سد فيلتر و سانسور جمهوري اسلامي را در هم شكنند. تاكتيك هاي رسنه اي مونولوگ و يك جانبه در حكومت هاي استبدادي و سانسور محور در برجسته نمايي بخشي از واقعيت به جاي همه ي واقعيت و دروغ هاي مكرر و پيوسته و مويد يكديگر بيشتر به چشم مي آيد. تهيه تصاوير و فيلم هايي در رد اين ادعاها بسيار كارآمد است. همچنين ارائه تحليل هاي دروغين و جهت دار آن ها را با عالم به واقع و شرايط تحليلي اين افراد مي توان توضيح داد. گاه برخي مسائل و انتقادات را جهت دار و به منظور ايجاد شرايط و اخذ مجوز براي برخورد با انقلابيون بيان مي كنند كه بايد به اين مسئله هم توجه داشت. در موارد گنگ و مبهم گاه نيروهاي اطلاعاتي با ايجاد دام هاي ويژه سعي در خط دهي به سمت بهره برداري خاص در جهت ضربه به جنبش هستند. به اشتباه انداختن معترضان در درج اخبار غلط و حمايت هاي نادرست و ايجاد بستر براي برخي افراط و تندروي ها و شعارهاي نادرست از جمله اين مسائل است. بايد در برابر همه ي تاكتيك هاي جمهوري اسلامي در نظر داشت كه در اينجا آنچه كه به عنوان اصول و كليات به عنوان ابتكار در تمامي مراحل فعاليت است را از دست داده ايم. بنابراين بايد به دنبال مديريتي سريع ابتكار استبداد را به حاشيه ببريم و نه به موضوع مورد توجه رسانه هاي استبداد كه به وجوه ديگر آن و موضوعات ديگر بپردازيم. موضوع اصلي خودمان را مطرح كنيم. حادثه اي بزرگ براي جلب نظر بيافرينيم- اين يكي از سياست هاي اصلي حكومت هاي استبدادي هم است كه مثلا در شرايط گسترش يك خبر و رويداد با انتشار يك خبر ويژه چون بازداشت گسترده ،بمب گذاري و ... نگاه را به سويي ديگر مي برد. – اگر آن ها سعي در برجسته نمايي اعترافات دارند شما بر مقاومت و ايستادگي عده اي ديگر تاكيد كنيد. اگر آنها برخي افراط ها و خشونت هايي كه خود موجب آن بوده اند را به تصوير مي كشند شما نيز ابعاد گسترده خشونت آن ها و مقاومت و مبارزه مسالمت آميز مردم و مظلوميت و كشتارها و بازداشت هاي گسترده را به تصوير بكشيد و موارد فراوان ديگر. كه خلاصه آن اين است كه هرگز نگذاريد جامعه تحت تاثير رسانه اي جبهه استبداد باشد – يك موضوع كه پيشتر نيز در نوشته اي بيان كرده ام در تفكيك افراط و تفريط و تندروي به مثابه اشتباه در عمل است. در آنجا بيان كرده بودم كه بسياري از حركت هاي ساختار شكنانه و پيشرو نه امري اشتباه بلكه بسيار پسنديده است. ولي اگر كاري را فردي انجام دهد و نه تنها در آنجا حمايتي از او نباشد بلكه ديگران نيز در وضعيتي مشابه حاضر به انجام چنان كاري نباشد، اشتباه است و تندروي محسوب مي شود. اگر آن كار در آن شرايط به تكرار قابل انجام باشد و ديگران نيز مايل به انجام آن در صورت تحقق شرايط باشند، حركتي پيشرو است. چنانچه در موضوع شدن نقد و اعتراض به رهبري به جاي ديگر مسائل تحقق اين امر را شاهد بوديم. در مورد رسانه نيز اقدامي موثر و متناسب با شرايط كنوني اين است كه در اين شرايط بايد به سمت رسانه هاي جديد و فراگير رفت. اين رسانه هاي جديد هم براي فرار از برخوردهاي امنيتي با پايگاه هاي خبري قبلي شناسايي شده است و هم در عبور از خطوط و مرزهاي پايگاه هاي خبري قبلي موثر است و هم مي تواند با استفاده گسترده تر و آزادي بيشتر در نگارش اخبار و مقالات تحولي را ايجاد كنند. در اين دوره بايد به چنين رسانه مرجع كه افراد شناخته شده اي از جنبش آن را مديريت مي كند، مراجعه اصلي را داشت و از شكل گيري سايت هاي مادر در گروه هاي مختلف انقلابيون حمايت كرد. اين پايگاه هاي خبري بايد زمینه حمايت مالي را خود فراهم كنند و با ديگر سايت هاي سبز در ارتباط باشند. آنچه كه مورد اهميت در اين سخن است، ساختن رسانه هاي جديد قدرتمند در فضاي شبكه هاي اينترنتي و راديويي و ماهواره اي است.
- يكي از مسائلي كه به ادامه و تقويت جنبش كمك شاياني خواهد كرد، مكتوب كردن تجربيات به عنوان يك ضرورت است. مزاياي مكتوب كردن تجربيات در وجوه مختلف عمل در آينده – برنامه ريزي، دقت در اجراي برنامه ها، نقد و يافتن راه هاي جديد، مقاومت بيشتر و بهتر و ... – مفيد خواهد بود و مجموعه اي است كه در فرآيند تكميل و در خوانش عمومي به يك آيين نامه عمومي يا قانون اساسي انقلاب تبديل مي گردد. – مراد از قانون اساسي انقلاب فقط قوانين انقلابي انقلابيون در زمان تغييرات است- در تجربه مكتوب، ايراد و مشكلي هم اگر باشد در طرح نويسي مشاركتي _ از يك تا چند نفر ) به نقد و شرح نويسي گسترده تر در جمع آگاهان و فعالان در روندي تدريجي و مرحله اي به مجموع اي در خور توجه تبديل مي گردد. اين طرح مي تواند مجموعه فعاليتي در فضاي محدودتر و با اهداف خاص در دانشگاه و محله ( منطقه خاص ) باشد يا با فضا و هدفي ديگر ( يا همان هدف ) با شبكه هاي اجتماعي مجازي و واقعي در پي خبر رساني و مباحث انديشه هاي و تجمع هاي انقلابي صورت گيرد. توجه به ارتقا و تقليل هر يك از اين فضاها و هدف ها – به صورت جدا – با توجه به شرابط و مراحل به صورت آگاهانه و هوشيارانه- امري بديهي است که نیازی به توضیح ندارد. خلاصه آنکه تجربیات مکتوب چون طرح و الگویی در معرض خلاقیت و مدیریت یک راهنمای بسیار خوب خواهند بود و جنبه ی دستوری و اجرایی ندارد. اگر چه در صورت تدوین و نقد مناسب مرجعی کامل و جامع است ( آنگونه که در طرح هایی چون از دیکتاتوری تا دموکراسی و موارد مشابه دیده می شود). این طرح مکتوب تجربیات، شناسایی مشکلات و ارائه ی راهکارها و پیشنهادات، مقاله نویسی و مصاحبه های آگاهان و رهبران و نماد فعالان، بیانیه ها به ویژه بیانیه – اعلامیه های مناسبت ها با هدف تعیین عمل و شعار، تذکرات و پیشنهادات مکرر در رجوع به جزوات و طرح های مکتوب را در برمی گیرد. این طرح ها باید در شناخت شعارها و نمادها و رهبران و ساختار و ارتباط گیری و خبریابی و خبر رسانی تا نحوه عمل در راه رفتن و نظر به اطراف انداختن و سخنرانی کردن و بیانیه دادن و تحصن کردن تا ایستادگی و پاسخگویی در اتاق بازجویی و دادگاه و انفعال نداشتن در دریافت حکم و بازی غیر یک سویه با نهادهای حاکمیت و بهره مندی از دیگران به ویژه از فعالان صف اول و وکلا و ...... دارای راهنمایی ها و اشاراتی باشد. با این تجربیات مکتوب ما باید در برابر همه چیر مجهز و آماده باشیم و همه چیز را بدانیم و این قدرت را به دست آوریم که در هر شرایطی ابتکار عمل را به دست آوریم و شرایطمان را مدیریت نمائیم.
- تأکید ویژه ای که در این شرایط باید عنوان داشت مسئله زندان و به طور کلی سیاست ارعاب و وحشت در کاهش سرعت جنبش از سوی حاکمیت است. باید در برابر هزینه های کنونی آگاهی کافی را به دست آرویم و به صورت غیر عادی دچار ترس و وحشت نباشیم. از آنجایی که زندانی شدن در شرایط انقلاب خود به خود یک ارزش است باید به ارزش پرداخته شود و در کنار تقدیرهای مکرر و حمایت های داخلی و بین المللی به منظور افزایش فشار گام برداشت. هیچ حاکمیتی توانایی بازداشت گسترده را ندارد. حتی با همه ی خبرهای هراس افکن در جمهوری اسلامی هیچ گاه این حاکمیت این توانایی را ندارد تا در یک تجمع بیش از چند هزار نفر را به صورت دسته جمعی بازداشت کند و بیش از چند صد نفر را نمی تواند تا یک ماه نگه دارد و بیش از چند ده نفر را نمی تواند بیش از چند ماه در زندان نگه دارد. با توجه به این نسبت ها در نظر بگیرید در یک تجمع اگر آنها قصد بازداشت 200 نفر را داشته باشند با توجه به نیرو و هزینه ی نیروهای سرکوبگر توانایی انتقال و نگه داری 200 نفر توسط آن ها – اصلاً – وجود ندارد. مردم با حضورشان در کنار بازداشت شده ها – در واقع – آزادی آن ها را تضمین می کنند. در صورت انتقال به زندان هم از آنجایی که حکومت موظف به حفظ شرایط حداقل زندگی برای زندانیان بود – فقط اندکی در روزهای نخست به بازداشتگاه های غیر استاندارد منتقل شدند و بقیه در بازداشتگاه های رسمی بودند که شرایطی این گونه دارد – زندانیان جز هزینه های مادی و معنوی (فشارها و مراجعات خانواده و ... ) برای حاکمیت اثری نخواهد داشت. باید در نظر داشت که بازداشت یک فرد باعث درگیر شدن خانواده و اطرافیان فرد در مراجعه به زندان و دادگاه ها و تجمع های آنان و نارضایتی و گسترش آن به اطرافیان فرد بازداشت شده و مذاکرات افراد مختلف است و در نهایت عامل موثری برای مشروعیت زدایی از حاکمیت و تغییر نگرش و رفتار در جامعه است. اینجا باید تحت تأثیر سخنان بازجوها در ایجاد ترس و وحشت قرار نگرفت. اگر عده ای از نزدیکان جز افرادی هستند که ماه ها در زندان مانده اند، این نمی تواند ملاکی برای ایجاد همان شرایط برای دیگران باشد. با یک مرور در تمام مراحل اعتراضات پس از انتخابات – جز هفته های بازداشت گسترده – هیچ گاه بیش از چند صد نفر همزمان در زندان وجود نداشته اند که در صورت آرام شدن نسبی این عده به 100 نفر نزدیک خواهد شد که واقعیت نگه داری زندانیان در شرایط حساس و فشارهای فراوان بیرون است. انقلاب های قرن گذشته به خوبی این مسئله را نشان می دهد که ملحق شدن افراد مختلف به ویژه جوانان پر روحیه و افراد کم تعلق دار، چگونه به شکست بازداشت های دسته جمعی رسید. اگر با روحیه ای خوب و با قصد مقاومت آگاهانه برای نپذیرفتن کلیه ادعاها و ترفندهای بازجوها به سمت زندان بروید، بدانید به زودی این حربه ی استبداد نیز به شکست می انجامد. بدانید که مسئله ی اعدام – به عنوان تهدیدی دیگر و یا شکنجه های وحشیانه – فقط مختص افرادی ست که سوابق خاصی در گذشته داشته اند و هرگز یک معترض تجمعات خیابانی یا فعال سیاسی شناخته شده به اعدام نخواهد رسید. و حتی اگر برای ایجاد ترس حکم اعدام صادر شود، هرگز حاکمیت توانایی اجرای اعدام را ندارد. – این احکام وحشت است. – در این مرحله رهبران باید با حمایت ویژه از زندانیان و ارائه ی توضیح و قرار دادن خود در صف مردم و در معرض بازداشت قرار دادن خود، در فرو ریختن سیاست های ارعاب و تهدید به همگان و جنبش سبز یاری رسانند. جمهوری اسلامی بر این پندار است که " النصر به الرعب ". بنابراین شما ثابت کنید که پیروزی با ایستادگی تا آخر شما حاصل می گردد نه با ترس آفرینی و رفتارهای غیر انسانی و غیر اخلاقی ایشان.
-اعتراضی هم به روند کند برخی اقدامات و راهکارهای معترضان است. گاه در گیر و دار تردید ها و نا هماهنگی ها طرح ها و بیانیه های مناسب و بجا و درخور شرایط منتشر و اجرایی نمی شوند یا با تأخیر صورت تحقق می یابند. این مسئله موجب مشکلات فراوانی تا به امروز شده است. در این باره باید در نظر داشت یک فیلم و تصویر روحیه ساز، یک مقاله مفید و روحیه بخش، اگر برخی ایرادات را هم دارد باید سریع منتشر شود تا از مزایای آن برای جنبش استفاده شود و ایرادات جزئی آن را با توجه به ابتکار از سوی انقلابیون و سرعت در اجرای برنامه ها پوشش داد. شما می توانید با آفرینش هر روزه یک موضوع – اگر ایرادی هم داشته باشد – فقط محاسن آن را _ با توجه به بی شماری این آثار و نیز بی شماری اعضای جنبش، _ در رسانه های مختلف ایجاد نمائید. آنچه اهمیت دارد این است که در همه ی کارها و مسائل از سرعت کند و تأخیری پرهیز کنید. تنها شرط برای سرعت عمل- که نبود و کمبود آن می تواند تبصره ای برای کاهش سرعت باشد – آگاهی است. برای بهتر اجرا شدن این مسئه نیز رهبران باید روندی رو به پیشرفت، با شدت در بیان اعتراضی و افزایش سخن گفتن در بیانیه ها و مصاحبه ها و حضورهای مردم داشته باشند. جنبش سبز امروز به رهبران و فعالان اصلی اش چشم دوخته است. این پیام ها و بیانیه ها باید از فیلترها و سانسورها بگذرد، از روش های نوین و مجازی برای تقویت استفاده کند، نسخه ها و گزیده ی آن دست به دست و دهان به دهان بین افراد منتقل شود و همه ی مسائل و اتفاقات در رویه ی هر فرد یک رسانه است، منتقل گردد و همه افراد کاملاً به عنوان یک سهیم واقعی در تغییری بزرگ که پیش رو است، باید عمل نمایند.
- تردید هایی در مورد آلتوناتیوهای حاکمیت در ایران و وضعیت آینده و شیوه ی حکمرانی به عنوان سوال و مطالبه ی اصلی مطرح است. زیرا که مسئله ی امروز ما نه صرف حاکمانی مستبد بلکه ساختاری است که جز استبداد از آن بیرون نمی آید. این بستر حکومت اسلامی – مد نظر در امروز ایران – بستری است که حاصلخیزی آن فقط و فقط برای بنیادگرایی و دیکتاتوری است. بنابراین باید توضیح مناسب و جامعی در مورد آینده داده شود. اینجا صرف تأکید بر کلیات و ارزش ها بسنده نمی کند و باید به سوالاتی اساسی پیرامون قومیت ها، اقلیت ها، سیاست خارجی و مسئله ی هسته ای، شیوه ی حکمرانی آینده و بسیاری سوالات دیگر پاسخ داد. مسئله فدرالیسم، پلورالیسم و رواداری دینی، سیاست صلح طلبانه با حفظ منافع ملی و تلاش برای آینده بشر در رعایت حقوق بشری و حفاظت از محیط زیست، حکومتی فرادینی-سکولار- دموکرات که هم به آزادی ها احترام می گذارد و هم رفاه را تأمین می کند و در آن خبری از تبعیض و فقر و فساد نیست و بسیاری از مسائل دیگر از جمله پاسخ های مشابه ای است که باید داده شود. ولی آنچه که بیش از همه مدنظر و مورد سوال مخاطبان جنبش سبز است؛ روزهای نخست پس از انقلاب – تغییر وضع موجود- پیرامون نفر اول حاکمیت و نحوه ی برگزاری انتخابات و نظارت و قانون گذاری و آزادی رسانه ها و صدا و سیما و ارتش و نیروی انتظامی است که شاید پاسخی چنین؛ که در بدو امر دولت موقتی به ریاست میرحسین موسوی- یا دیگری از رهبران جنبش سبز چون عطااله مهاجرانی، مهدی کروبی و ... – تشکیل می شود تا در ظرف چند ماه- مثلاً 6 ماه- شرایط برگزاری انتخابات آزاد و سراسری با نظارت همه ی گروه ها و مردم ناظران بین المللی و بی طرف را فراهم آورد. در این مدت ارتش و سپاه با مدیریت افرادی نظامی- ارتشی- که دخالتی در سیاست ندارند، نظم مجدد می یابد. از فرار سرمایه باید جلوگیری شده و زمینه ی سرمایه گذاری های کلان به سرعت فراهم شود. صدا و سیما رویه ای روادارانه و با رعایت کلیه اصول تساهل و تسامح را پیشه می کند. مجلسین قانون گذاری و نظارت تشکیل می گردد و رفراندم های لازم انجام می شود و ... . باید در نظر داشت که این تساهل و تسامح نه فقط مسئله ای حقوق بشری بلکه تأمین کننده منافع ملی و پیشرفت آینده است. – در کشور هایی که انقلاب های رنگی صورت گرفت اگر چه تساهل و تسامح گاه باعث بازگشت گروه دیکتاتوری به عرصه رقابت برای دسترسی به قدرت – معمولاً پس از چند سال – شده است اما مزایای آن حفظ سرمایه های اقتصادی در کشور بوده است. این سرمایه ها که در اختیار مدیران و حاکمان قبل از انقلاب بوده است با قرار گرفتن در خدمت گفتمان انقلاب به شدت خرج بازگشت به قدرت شده که نتیجه اگر به شکست ائتلاف انقلابیون هم منتهی شود ولی اقتصاد کشور را تأمین و تثبیت می نماید. در کنار این مسئله به گفتمان اصیل انقلاب هم ضربه ای وارد نخواهد شد و حتی گردش قدرت متضمن دموکراسی اصیل نیز می گردد- بنابراین آنچه که در اینجا اهمیت دارد پاسخگویی به ابهام شرایط پسا انقلابی به عموم مردم است.
-عده ای با توجه به عموم احوال انقلاب، بیم نا امنی و تجزیه و غارت و ضربات جدی به اقتصاد کشور را در شرایط انقلاب و پسا انقلابی دارند. در این باب با اشاره های دقیق و مستدل با توصیف ضربات تخریبی یک انقلاب نرم که زیر ساخت ها را هدف قرار نمی دهد و آسیبش نهایت به امکاناتی است که به خودی خود باید سالانه یا در ظرف چند سال تعویض گردد و نسبت آن با ویرانی های جنگ احتمالی و یا عقب ماندگی و ضربات سهمگین چپاول دولتی اموال ملی و آثار مخرب تحریم است پاسخ گفت. همچنین باید در بیانیه ها از تخریب اموال شخصی و تاراج و غارت در شرایط بحرانی و تضمین های آرامش بخش داده شود. در باب نا امنی و مسئله ی تجزیه که مورد سوال است نیز باید این بیان و توضیح رهبران و فعالان به نحوی باشد که مردم این استدلال ها و توصیف وضعیت را بپذیرند که بلافاصله با اعلام عفو ملی و ایجاد شرایط دوری از خشونت و دوری از انتقام- رجوع به سیاست بخشش توأم با عدم فراموشی ( ببخش، اما فراموش نکن) – و همچنین اعلام منطقه سبز در نقاط مختلف برای خلع سلاح از نیروهای خود سر، امنیت به شهرها بازگشته و افرادی که بیم برخورد دارند در ساختار انسانی و حق مدارانه حکومت جدید جذب می گردند و آرامش فراگیر می شود. آنچه که مهم است اطمینان از عدم وجود ترور و بمب گذاری است که در صورت از بین رفتن بستر خشونت، آن از بین می رود و اساساً وظیفه ی رهبران برطرف کردن هرگونه نگرانی مردم است. در موضوع تجزیه نیز با احترام به خواست همه ی قومیت ها – و اقلیت ها – با پذیرش همه ی اجحاف ها و ظلم های گذشته، شرایط همزیستی در کنار هم در یک فدرالیزم- احترام گذار به فرهنگ های بومی و قومی- فراهم می گردد. درباره ی این مسئله با توجه به در هم آمیختگی اقوام در ایران و نگاه های نوین در عصر جهانی شدن فرهنگ ها و روابط می توان با رفع محرومیت ها و ظلم هایی که دراین سال ها وجود داشته به برطرف شدن این دغدغه امیدوار بود.
- مسائلی چون تصمیم انقلاب در موضوعات سپاه، بسیج، نیروهای امنیتی، وزارت اطلاعات، قوه قضائیه و..... از جمله مسائلی است که باید با تأکید بر ارزش ها و اصول جنبش، امروز پاسخ داده شود. تساهل و تسامح و عفو عمومی و خارج کردن کشور از وضعیت نظامی، ضرورت پاسخگویی به مردم درباره جنایات، دوری از مجازات های غیر انسانی و غیر اخلاقی و دیگر موضوعاتی که مورد اتفاق نظر از سوی همه ی فعالان و رهبران سبز است، در این باره راهگشا است. این مسئله از جمله مسائل پاسخ دهنده ی امنیت و آرامش آینده است. ما در این زمینه به اصل تقصیر و معذوریت باید نگاهی انسانی داشته باشیم و با جمیع شرایط معیشتی و ناآگاهی و تحت تأثیر بودن در دوران استبدادی با کارگزاران خرد و کلان حاکمیت برخورد کنیم. احزاب حامی جمهوری اسلامی- حتی حامیان اصل ولایت فقیه- در دایره ی آزادی احزاب و آزادی عقیده، با برخورد حذفی روبرو نمی شوند. روحانیت در یک سکولاریسم واقعی مدنظر و گفتگو قرار گرفته می شود و به روحانیت نگاه سیاسی صورت نخواهد گرفت. این نگاه در بی توجهی به دین سیاسی هم در برخوردها و مواخذه مورد نظر است و هم در بازگشت به سیاست. بنابراین حضور آن ها در عرصه سیاسی نهایتاً حضوری صنفی است و حق پیشینی و خاصی ندارند. باید رهبران و فعالان بر ارزشی و اخلاقی بودن فرآیند تغییرات و رفتارهای انقلابیون تأکید و مراقبت داشته باشند. واقعیت مفید بودن سکولاریسم به حال دین در رعایت حرمت و جایگاه دین بحث شود و از روحانیون انقلابی تجلیل و تاریخ تحریف شده تشیع در تشکیل حکومت، رسوا شده و تاریخ واقعی اخلاق مداری دینی و سیاست گریزی روحانیون واقعی بیان گردد.
- مسئله ی پلیس و لباس شخصی ها از جمله مسائلی است که در شرایط امروز باید مورد مداقه ای هوشیارانه قرار گیرد. این مسئله ی اساسی در استفاده از جوانان مجبور ( مأمور و معذور ) به تهدید و ارعاب برای حمله به جمع مردم است که عمدتاً از میان افراد نا آگاه از مناطق دورافتاده و با شستشوی شدید مغزی صورت می گیرد. باید در راس برنامه های آینده ی جنبش، توجه و پرداخت به این موضوع وجود داشته باشد. باید زمینه ی ارتباط و گفتگو در سربازخانه ها و زمینه ی لزوم گفتمان گسترده برای اطلاع همه ی خانواده هایی که سربازانی در نیروی انتظامی دارند و همچنین خانواده و افراد جوان و کم سن و سالی که در پایگاه های مقاومت – مورد استفاده ی غیر انسانی دستگاه سرکوب هستند- فراهم آورد. در این زمینه باید قبح حمله و برخورد با یک هموطن و راستین بودن حق اعتراض او معرفی گردد. باید به سربازان و بسیجیان گفته شود که قویا ممکن است خشونت حاکمیت علیه خانواده خودشان (برادر، خواهر، مادر ، پدر، همسر و ... ) یا دوستان، آشنایان، معلمان و ... آنها به کار رود. باید به سربازان و بسیجیان گفته شود که خشونت اعمال شده از طرف آنها دقیقا متوجه بی گناهان و مردم عادی است نه دشمنان مردم یا عناصر بیگانه و ... . باید بدانند که معترضان نه به خاطر مسائل شخصی- بلکه منافع ملی- و نه به دستور و سرسپردگی عوامل خارجی و ضد ارزش – و ضد دین – بلکه افرادی چون خود او هستند که با دغدغه های ملی و انسانی و اخلاقی خواهان توجه به حقوق انسان ها و آزادی ها و پایان کشتار و شکنجه و سرکوب و تاراج اموال ملی و مدافعان صلح و مواردی از این دست هستند. موضوع مهم درباره پلیس تمرد سربازان است. تمرد باید از سوی فعالان جنبش تبلیغ گردد و به عنوان یک ارزش شناخته شده- که در آینده مورد تقدیر خواهد بود- معرفی گردد. سرباز باید بداند که عواقب تمرد زیاد نیست و در برابر آسیب های وجدانی و ملی سرکوب هیچ است. تمرد به صورت دسته جمعی تقریباً هیچ عواقبی ندارد و این تمرد پاسخ معقولی دارد که شما نتوانسته اید بر روی مردمی که هیچ سلاحی نداشته اند و حتی رفتار آرامی داشته اند، باتوم فرود بیاورید. شما باید با این سوال فرماندهان خود را روبرو کنید که وظیفه شما چیست و آیا شما باید با دزدان اموال و آن هایی که سلاح گرم و سرد در دست دارند و معترض جان و مال مردم شده اند برخورد کنید یا مردمی که حق آن ها پایمال شده است و مورد ستم قرار گرفته اند. مسئله ی تمرد مأموران و بی اعتقادی بسیجیان به ادامه ی حضور برای سرکوب مردم مسئله ای است که احتیاج به تبلیغ و فعالیت بیشتر دارد.
- گفتگو با حاکمیت کنونی ایران نیز از جمله مسائل مهم این روزهاست. این گفتگو باید گفتگویی برای ایجاد تفرقه و شکاف در میان جبهه مخالفان تغییر وضع موجود باشد. حاکمان و مدیران باید بدانند از تخصص های مدیریت آن ها در صورت تغییر استفاده خواهد شد. اساساً تغییر و وضع حال ملاک برای سنجش و تصمیم گیری درباره ی آن ها خواهد بود و نه گذشته آن ها. کروبی، موسوی و خاتمی و سال ها پیش از آن ها سروش و مهاجرانی و مقدم بر همه ی ایشان آقای منتظری نمونه های خوبی هستند که نشان داده اند در صورت تغییر و معذرت خواهی از گذشته- که بسیار امر پسندیده ای است- یا حتی بدون معذرت خواهی، به وضعیتی دگرگونه از گذشته محبوب همه گروه ها خواهند شد و حتی احترام مخالفانشان را نیز بر می انگیزند. خوشنامی امروز اینان با تصمیمی برای تغییر و ماندن ایشان بر تصمیم خوشنامی رفتار انسانی و در برابر منفعت طلبی، الگویی نیک برای کارگزاران و حاکمان امروز ایران است. در گفتگوی با ایشان باید اصل بخشش و ادبیات دوستی و رفتار انسانی در آینده غالب باشد و در گونه ی عمل بر روابط دورن حاکمیت نیز باید تلاش در ایجاد ترس و رعب بیشتر این افراد از یکدیگر در تقویت بی اعتمادی و احتمال بروز بحران از درون اصولگرایی امروز است. البته سیاست تهدید در مورد آینده این افراد با تأکید بر این که فرض بر این است که شما تا امروز نمی دانسته اید و چنین بوده اید. ولی اگر بدانیم آگاهانه چنین می کرده اید در آینده وضعیتی بد خواهید داشت. یا اینکه به آن افراد گفته شود که در رفتار اطاعت و پیروی بی چون و چرا از استبداد جز پیشروها نباشند و در حد توان تمرد و کم کاری داشته باشند و به مردم و معترضان کمک کنند.
- در روش های اعتراضی باید مطالعه و بررسی جامعی صورت گیرد و هریک در حد توان خود با عدم حضور در مکانی خاص- محل کار یا تحصیل و ....- یا تجمع و مراجعه زیاد به محلی دیگر، نوشتن شعار و کمک مالی و نامگذاری و حضور در برنامه های اعتراضی و حمایت از هنرمندان و ورزشکاران سبز و تحریم اجناس و افرادی که وابستگی به استبداد دارند و اعتراض به کشورهای حامی استبداد- با تحریم اقتصادی و اعتراض به تیم ورزشی– و موارد فراوانی که در مجموعه های نوشتاری در عمل اعتراضی در قالب کمپین مبارزه مسالمت آمیز آمده، اقدام کرد. بحران آفرینی در خدمات شهری، حمل و نقل و برق و گاز و ... از دیگر موارد مورد اهمیت است.
- دانشگاه نیز به عنوان مهم ترین پایگاه حامیان تغییر وضع موجود باید مورد توجه ویژه قرار گیرد و در کنار این توجه مدارس و آموزش و پرورش نیز با سیاستی همگونه مورد هدف باشد. در دانشگاه اصول فعالیت منتقدانه و معترضانه با رجوع به تجربه های سال های سال اعتراض بسیار گسترده و آزموده است- در این زمینه بارها به صورت مکتوب متونی را در اختیار دوستانم قرار داده ام و بارها نیز در برنامه ریزی های مکتوب تشکل ها و صحبت های فعالان برجسته جنبش دانشجویی در نشست ها این گستردگی تجربه را دیده ام- تجمع با همه ی ملزومات از تعیین زمان و بستر سازی و تهیه تراکت و بیانیه و پوستر و دعوت و همکاری از دانشجویان و تهیه ی لوازم اجرای تریبون ( سیستم صوتی و موسیقی و پلاکارد و کادر اجرایی و سخنران ) و همچنین اعتراض های صنفی و تهیه نشریات و شبنامه ها و شعار نویسی و تشکیل گروه ها و دوره های سیاسی و تحصن و اعتصاب غذا و ملاقات ها و ساختارسازی فعالیتی و حضور در خوابگاه ها و دانشکده ها و ارتباط با اساتید و.... همه و همه بارها گفته شده است. – در آینده نیز قصد تهیه جزوه ای برای کار دانشجویی دارم که از آماده شدن آن توسط دوستانم استقبال می کنم- اما آنچه که درباره ی نقش دانشگاه باید گفت فراتر از فعالیت دانشجویی است. دانشجویان علاوه بر این نقش و نقش های رسانه ای در شکل دهی پایگاه های خبری و آگاهی رسانی حضور شجاعانه ی پیوسته در همه تجمعات نقش محوری در شکل گیری هر اعتراض بزرگ را دارا هستند. دانشجویان در شرایط رکود، جانی دوباره به جنبش ببخشند و در واقع قسمتی از جنبش هستند که تضمین کننده ی پایان ناپذیری مسیر امروز است. در بسیاری از نکاتی که در بالا گفته شد دانشجویان نقش اساسی دارند. هسته های تجمعات منسجم و با برنامه و مدیران آگاه اعتراضات همین دانشجویان هستند. البته اصرار و تأکید بر دانشجویان نباید موجب فراموشی از نقش اساتید و ضرورت حضور علنی و حمایت همیشگی و شجاعانه ی ایشان باشد. نکته ای خاص هم اینکه در این برهه که تشکل های دانشجویی منتقد شرایط آزاد فعالیت را ندارند نقش شوراهای صنفی و انجمن های علمی بیشتر می شود. در مورد نشریه هم در صورت ادامه لغو مجوز ها شبنامه ها با برنامه ای مناسب برای توزیع بسیار ایده آل است. چه خوب می شد اگر تلاش عده ای از دوستان در راه اندازی نشریه ای سراسری از طریق یکی از تشکل های فراگیر دانشجویی به ثمر می رسید و شاهد نشریه ای سراسری – شبنامه ای سراسری- می بودیم. راه اندازی پایگاه خبری جدید و فراگیر برای دانشجویان ایران و نزدیک شدن همه ی گروه های دانشجویی و تبدیل شدن آن به رهبر رسانه ی دانشگاه و جنبش دانشجویی از دیگر اتفاقاتی است که در صورت تحقق کمک شایانی به جنبش خواهد کرد و البته خوشحالم که طبق گفته دوستان مقدمات و فعالیتهای ابتدایی این عمل در سایت دانشجو نیوز انجام شده است و امیدوارم هرچه زودتر تبدیل به یک پایگاه خبری فراگیر برای جنبش دانشجویان ایران شود.
***
آنچه که در بالا آمد تلاشی آغازین برای مکتوب کردن تلاش برای تغییر وضع موجود است تا نقش آگاهی تقویت گردد و اثرگذاری هر عمل معترضانه افزایش یابد. اگرچه برخی مسائل چون نقش اندیشه و اندیشمندان و رهبران فکری غفلت شده است ولی باشد که در فرصتی در آینده در تکمیل این آغاز تلاش بیشتری شود و سایر دوستان این اندک پر خطا را به اثری مفید حال آینده مبدل سازند تا پیروزی شیرین تری داشته باشیم.
مجید توکلی
خرداد 1389 _ زندان اوین
منبع: دانشجو نیوز
وارد شده : 7 خرداد 1389 – 28 می 2010
برگشت به صفحه اصلی
مجید توکلی به عنوان تنها راه حل برای نجات خود از زیر فشار و شکنجه، دست به اعتصاب غذای خشک زده است تا بلکه با به خطر انداختن جان خود _ از طریق نخوردن آب و غذا _ افکار عمومی را متوجه فشارهای غیر انسانی و وحشانه ی یک حکومت غیر مردمی و استبدادی علیه خود کند.
در پی این اعتصاب غذای خشک مقامات امنیتی حکومت به زندانبانان بند ویژه ی اطلاعات در زندان اوین چراغ سبز نشان داده اند تا در صورت امکان "از شرایط فعلی برای راحت شدن یکباره از دردسرهای" این مبارز خستگی ناپذیر استفاده کنند. این مطلب را یکی از زندانبانان در تماس تلفن ای که به صورت ناشناس با خانواده مجید توکلی داشته است صراحتا به زبان آورده است.
با وجود خطری که با انتشار این متن متوجه ی این فعال سیاسی در بند است این متن با توجه به انتخاب آگاهانه ی مجید توکلی و با توجه به خواست مصرانه ی خود وی منتشر می شود.
***
برای تغییر
هدفی که ازتهیه این نوشته داشتم احتیاج به ماهها مطالعه و بررسی داشت. با این وجود ضرورت اجازه داد که نقصان و خطا را به نامطلوبی و زیانهای فراوان تاخیر در این شرایط رها کنم. با توجه به شرایط ویژه این روزها مطالبی را آماده کرده بودم که برخی پرورده و برخی خام بودند، یادداشتهایی هم مربوط به گذشته بود که منتشر شده است. اما اینک این متن خام که شاید به چندین مرحله تصحیح و بازنویسی محتاج است، به صلاحدید برخی دوستان منتشر می گردد و امیدوارم در آینده فرصت تکمیل آن فراهم گردد و دوستان دیگر نیز در نگارش و تکمیل متنی جامع و کامل اقدام نمایند.در ضمن مراجعه به نوشته های مشابه در ایران و یا سایر کشورهای دیگر و وجود دقت و تمرکز می تواند هدف این نوشته که ارتقای فعالیت و حضور افراد در جنبشهای مردمی هزاره سوم است را تقویت نماید. به پیوست این نوشته مطالعه هر نوشته ای که مرتبط با نحوه فعالیت و نحوه مبارزه و مقاومت از آغاز تا اتاق بازجویی و دادگاه است را به عنوان ملزومات فعالیت آگاهانه توصیه می کنم. چندی پیش یادداشتی درباره اطلاعاتی که در زمان بازداشت باید دانست را تصحیح کردم که با همه کاستی ها مورد توجه برخی دوستان قرار گرفت، البته بسیاری نکات بود که شاید فردای انتشار به ذهنم رسید. به ویژه در مورد تکنویسی ها و آثار اطلاعات پرت در القای غلط اطلاع کامل از زندگی دیگری یا بسیاری ترفندهای بازجویی ها که در آینده در فرصتی مناسب آن را تکمیل می نمایم. گرچه اگر سایر دوستان نیز این کار را به انجام برسانند، از ایشان بسیار سپاسگذار خواهم بود. امروز نیز این یادداشت با همه کاستی ها و ناپختگی متن و پیشنهادات برای شروع در نظر گرفته شده که در آینده آن را تکمیل خواهم کرد و از هر یک از دوستان که در تکمیل یا ارائه متنی کامل تر اقدام نمایند، تشکر می کنم.
این نوشته نه برای ایرانیان که برای هر یک از فعالین کمپین های مبارزات مسالمت آمیز در سراسر جهان قابل استفاده است. نسل امروز باید بداند که فرصت امروز سعادتی است که بسیاری غبطه آن را میخورند که در چنین شرایطی حضور داشته باشند و در رقم زدن سرنوشت ملتی، چنین کارگر افتند. زیستن در زمان و مکان انقلابهای بزرگ جهان آرزوی بسیاری از انسانها به ویژه آزادی خواهان جهان بوده است، حال که چنین فرصت بزرگی را بدست آورده ایم تا تاریخ را بسازیم، باید قدر این فرصت را بدانیم. امید است در این شب زنده داری، برای آزادی و علیه استبداد، ندایی آید و نویدی دهد که شب قدرمان است و فردا عیدی می رسد. دنیایی نو می شود تا استبداد برود و در آزادی همه سهیم شویم، با یاد و احترام به همه آزادی خواهان به ویژه زندانیان در بند و شهدای جنبش سبز.ژ
1_ آن گونه که فردای نمایش تقلب در انتخابات، جنبش سبز تولد واقعی یافت و "راه سبز امید" راه رسیدن به همه آرمانها و خواسته های ملتی بزرگ شد که سالها برای رسیدن به آن تلاشهای فراوانی کرده بودند و از بذل جان نیز ابایی نداشتند. چنین بود که امید، زنده نگهدارنده راه سبزی شده که در بیشماری و اعتقاد راسخ یک ملت جز به پیروزی منتهی نخواهد شد. لیک باید در نظر داشت که تحلیل خوشبینانه و امیدوارانه نه یک واقعیت کنونی که ضرورتی برای همه ی حال و آینده جنبش مردمی در ایران است. آنچه که از زایندگی و پشتوانه بودن امید در مبارزات مسالمت آمیز امروز ایران بر می آید، ما را متقاعد می نماید که با تقویت امید، تکیه گاه واقعیت آینده را بسازیم. واقعیت متکی به امید است و آنگاه که ما با امید آفرینی، رقم زننده حضور و ایستادگی باشیم، آینده را بر اساس خوشبینی خود ساخته ایم. واقع بینی در صورت کارگری امید، جز خوشبینی امروز نخواهد بود. این همان بیان است که هر تغییر را وابسته و منوط به اراده و عمل می داند و در جمله "انقلاب منوط به اراده ی انقلابیون است" تبلورهایی می یابد. خوشبینی و امیدواری باید از سوی رهبران و فعالان شناخته شده جنبش رعایت شود. ایجاد روحیه و ارائه تحلیلهای خوشبینانه و ایجاد امیدواری برای تحقق اهداف، زمانی قابل پذیرش است که مبتنی بر شواهدی و لو غیر گویا و غیر روشن باشد. البته با بیانی اطمینان بخش و با اعتماد به نفس بالا، سرانجام این همان تحلیل و بیانی است که به واقعیت خواهد پیوست، اگر بر این امر واقف باشیم که واقعیت در آینده در مسیر جنبش سبز و مبارزه ما متکی به حضور و نحوه فعالیت ماست. بنابراین اگر امیدوارانه و با پشتکار در پی تحقق آن تحلیل خوشبینانه حرکت کنیم، در واقع با اطمینانی که از وجود زمینه ها و اسبابی که در تحلیل خوشبینانه بیان شده است، داریم به اهدافمان می رسیم. اینک که می دانیم ما واقعیت آینده را می سازیم و با عملمان تاریخ را می نویسیم، باید به عنصر آگاهی توجه کنیم تا در جمع امید و آگاهی به آنچه که می خواهیم برسیم، باید پیروز شویم.
2_ مسئله دیگر تفکیک قائل شدن میان رهبران و فعالان جنبش مردمی ایران و حامیان و منتقدان این جنبش با نظر به ضرورت نقش هر یک و تقویت گفتمان متفاوت آنها و مزایای ایشان است. از آنجا که یک نهضت (کمپین) پیشرونده در دو سویه ی شمار تا بی شمار و کف تا سقف خواسته ها و مطالبات، در حال پذیرش و تقویت است، نقد، ضامن بقای ایشان می باشد. پس در باب نقد چند نکته مورد نظر است. در اینجا هرگز عمل نقد، منفی نیست. نقد منفی وجود دارد ولی عمل این نقد باید مثبت باشد، بنابراین انتقاد از جنبش باید در جهت مثبت و پیشرونده باشد. در این وضعیت، ضرورت نقد، بازگشت هر توجه به تفکیک "در جنبشی" و "در کنار جنبشی" باید همیشه به عنوان پیش فرضی در خوانش نقد مد نظر باشد.
رهبران و فعالان شناخته شده ی جنبش (نهاد فعال) که الگوهای مبارزین کمپین هستند، مجاز به انتقاد عمومی نیستند. این افراد- در جنبش ها- همیشه بايد به تحلیلهای خوشبینانه متوسل شوند و جز امید و بیان مکرر پیروزی در هر مرحله چیزی نگویند و پس از هر رخداد نیز به خوانش فاتحانه ی - ولو اندک و حاشیه ای- مرحله کنونی جنبش بپردازند. همچنین نقد را در جمعهای خصوصی و به صورت تجدید نظر و سیاستهای نو و ارائه برنامه های جدید در آینده- بدون بیان انتقادی- بکار گیرند. در مورد حامیان و به عبارتی "در کنار جنبشی ها" وضعیت به گونه ی نقد مثبت و سازنده است که در آن انتقاد در قالب بایدهای عمل و مبارزه فردا خواهد بود و نه ضعف های دیروز. البته مراد چشم بستن به ضعف های دیروز نیست، بلکه آنها را محل شکل دهی نقاط قوت می گرداند. بیان چنین نقدی با اظهار تاسف و ضعف در گذشته و یا ایراد بر افراد و تحلیل ها نیست، بلکه فقط در بایدهای عمل آینده است. بنابراین با شناخت این دو گروه- که ضرورت وجود آنها در جنبش بدیهی است- باید بدانیم که چگونه در شیوه ی خبری ،تحلیلی و تبلیغی- چه بعنوان گوینده و چه بعنوان مخاطب- عمل نمائیم. در ضمن در ساختارهای شبکه اجتماعی و آگاهی سازی در هر گروه نيز این وضعیت حاکم است و باید مد نظر قرار گیرد. به عنوان نمونه در یک جمع بیست نفره فرد شماره یک باید در توجه به شبکه معترضین اطراف خود، خوشبینانه به دور "ما پیروزیم" سخن بگوید. مسئله مورد اهمیت دیگر توجه به سرمایه و ایجاد غنای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در جنبش سبز و کمپین تغییر وضع موجود است که در کنار نحوه ی عمل جمعی و آگاهی بخش است. البته توجه به اهمیت سرمایه های اجتماعی به عنوان عظیم ترین سرمایه در مسیر مبارزه در اولویت قرار دارد.
3_ از آنجا که کمپین های مبارزات ملی، فراگیر و غیر محدود است، مسئله وحدت و گیرایی و پذیرش بعلاوه پرهیز از هر گونه نگاه حذفی یک ضرورت در عمل این کمپین است. این مسئله در واقع مبین و مدون "وحدت" به ویژه در جنبش سبز است. این وحدت که ضرورتی برای همگرایی عملی در گام نهایی است باید با آرامش حاصل آید تا تداوم و ثبات آن در مرحله شکل گیری تضمین شده باشد. چنانچه از ابتدا در موج حضور و حمایت جریانهای اپوزیسیون های قدیم- داخل و خارج کشور- در ادبیات حمایتی و افزایش شدت مرحله ای حمایت، تا اینجا به نحوی مطلوب شاهد بوده ایم. متناسب بودن بیان اعتراضی رهبران، همراه با میزان نارضایتی و سلب امید از اصلاح در چند مرحله ای بودن فاصله گیری از حاکمیت- در اعلام خطر، توصیه، افشاگری و قطع امید و ایستادگی تا رسیدن به خواست مردم- بخشی از این صورت تحقق یافته است. بنابراین افزایش حامیان و گاه تبدیل شدن به "در جنبشی" از سوی برخی گروه ها فراگیری را موجب شده است که در آینده نیز باید در بر گیرنده باقی منتقدان وضع موجود باشد، چرا که جنبش سبز تلاشی است برای تغییر وضع موجود و خیزش به سوی فردایی بهتر. امروز توجه ها در موضوع وحدت به دو موضوع نحوه ی عمل وحدت در حضور کثرت نظرات است و دیگری دوری از نگاه حذفی بر اساس اختلافات. بنابراین اصول این وحدت نه بر اساس اختلافات که فقط و فقط بر اساس اشتراکات و خواسته های یکسان- در گام نخست وکامل ترین وجه استبداد ستیزی- است. در مورد نگاه حذفی باید در نظر داشت که هر سخن از سوی رهبران و حامیان می تواند مخاطبانی داشته باشد. در مسائلی که اختلاف وجود دارد باید سکوت از سوی دیگر گروه ها به عنوان یک ضرورت به دو علت- عدم خدشه بر وحدت و موثر بودن آن سخن در جمع خاص- صورت گیرد. همچنین سکوت و انتقاد زير پوستی نیز برای تقویت جمع معترضان به وضع موجود اقدامی موثر است. پس عدم مقابله با وجوه اختلاف بر انگیز در جنبش و نگاه مثبت به همه گروه های حاضر درجنبش باید با توجه به تقسیم در دو جبهه ی استبداد و ضد استبداد و سیاست سکوت در برابر موج تبلیغی استبداد- در مسائل غیر اساسی در جنبش- برای خدشه بر وحدت، بدون تبصره مورد نظر باشد. باید در نظر داشت که هیچ یک از گروه ها و افراد در جنبش ذی حق تر نیست و اساسا چنین بیانی را باید عامل منفی دانست. اما در مورد همبستگی و همدلی(عمل وحدت) در جنبش نیز باید به دو مسئله توجه داشت، یکی در اعتقادات و دیگر در عمل افراد است. در مورد اعتقادات و خطوط کاملا باز اعتقادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ضرورتی که در اینجا بیان شد در تدوین و معرفی ارزشها و کلیات بیان خواهد شد. اما در مورد عمل همگرایی; الف) همه باید بدانند - مطالعه و پیگیری اخبار- ب)همه باید بگویند - اطلاع رسانی و به عبارتی هر فرد یک رسانه است- ج) همه همیشه حاضر باشند د) همه همیشه فرد آگاه و مدیری را بیابند- افرادی مدیریت پذیر باشند و در عین حال مدیران زیادی به صورت سلسله مراتبي باید وجود داشته باشند. چنین قواعدی با توجه به شیوه فعالیت مبتنی بر شبکه های اجتماعی در فضای خفقان و استبداد جامعه در یک تجمع به شکل زیرخود را نشان می دهد، افرادی که در کنار هم هستند باید جمع های اندک چند ده نفری تا چند صد نفری را شکل دهند و با هم ارتباط داشته و از هم حمایت کنند و فردی از این گروه مدیریت جمع را بر عهده داشته باشد که جهت و سرعت و چگونگی حرکت و شعار را تعیین نماید تا در یک جمع میلیونی عمل بهتری داشته باشند. اساسا یک جمع میلیونی با شرط ایستادگی در مواجه با موج سرکوب زمانی موفق است که کاملا با برنامه عمل نماید و برنامه در یک تجمع غیر دولتی نه با بلندگوهای بیشمار که با جمعهای منسجم تشکیل دهنده پازل جمع است که می دانند نباید قطعه پازلشان را از دست دهند. بنابراین یک گروه در تجمع، خودش از گروه های فراوانی تشکیل شده که هر یک خود گروهی کامل است. این شیوه عمل در اطلاع رسانی و همنشینی های محله ای و ادارات و دانشگاه ها و مدارس مصداق دارد و مختص تجمع نیست و رعایت 4 اصل اساسی عمل وحدت موجب همگرایی جمع در عمل اعتراضی در جنبش سبز می گردد و گاه در بروز مسائلی چون حمله پلیس و لباس شخصی به مردم - با مقاومت و عدم فرار و متفرق شدن- عامل غلبه مردم بر ابزار سرکوب است. نکته اساسی در اینجا ادامه سیاست توجه به سرمایه های اجتماعی و تقویت جامعه مدنی در اثر گذاری شبکه های اجتماعی مردم در تحقق مسائل فوق است. در اینجا باید توجه داشت که در عمل وحدت ، در پی یکسان شدن عمل و بیان فعالان و رهبران جنبش سبز نباید بود بلکه وجود سلایق مختلف و نحوه فعالیت و گونه ی بیان و نقد متفاوت ، عوامل موثر و مثبتی محسوب می شود. اینگونه است که ضرورت وجود افراد میانه رو با ادبیاتی گاه دو پهلو و همچنین افرادی به شدت صاحب صراحت و ادبیاتی تند و گزنده در کنار هم در جنبش مردمی احساس می شود. این تفاوت در ادبیات ها همیشه باید مورد حمایت باشد و افراد با توجه به اینکه در کدام سوی جبهه ضد استبداد ایستاده اند به بیان پرداخته و گاه با توجه به تعارض با بیان سوی دیگر، سکوت در برابر مشی آن و حمایت در مشی خود را از آن سخن پیش بگیرند. بنابراین اگر گاهی فردی میانه رو از ساختار شکنی شکوه ای هم دارد نباید آنرا به معنای تقابل با ساختار شکنان دانست- با توجه به اینکه ساختار شکنی ضرورتی برای شرایط گذار و دوران انقلابی است - البته حرکت باید به گونه ای باشد که انتقادهای از همدیگر در میان معترضان به وضع موجود به مثابه تقابل نباشد و از مقدار آن کاسته و به صفر رساند تا به حمایت در مشی و رویه ی خود منتهی کند. این انتقاد به حرکت کند و ادبیات غیر انقلابی در برابر حرکات رادیکال و انقلابی باید در فضایی معقول برای فراگیر شدن جبهه ضد استبداد در نظر گرفته شود و از هر دو رویه حمایت گردد. انتقاد به رهبری و اعلام قصد براندازی در کنار حرکت در مسیر قانون اساسی هر دو باید وجود داشته باشد و این یک ضرورت است. این چند لایه گی هم در مورد فعالان و هم رهبران باید وجود داشته باشد و با توجه به شرایط مختلف با استفاده از افرادی که توانایی میانه روی یا اعتراضات ساختار شکنانه را دارند، در پیشبرد اهداف انقلاب اقدام کرد.- تاکید ویژه بر این است که گاه لازم است از لزوم براندازی گفت و جمهوری اسلامی را جنایتکار و متقلب و عامل قتل و جنایت دانست و گاه لازم است از اصالت جمهوری اسلامی و لزوم بازگشت به دوران نخست و اصیل آن در حرکت در مسیر قانون اساسی و .... سخن گفت که افراد و رهبران مختلف این بیان را خواهند داشت. اما در نهایت هدف جز تغيير وضع موجود (انقلاب) نیست-
4_ ارزشها و گفتمان جنبش مردمی باید روشن و امید بخش باشد. دانستن چند اصل در بیان ارزشها و اصول در مسیر انقلاب مردمی ایران بسیار حائز اهمیت است. اساسا ارزشهای انقلابی بصورت اصول به پس از انقلاب منتقل می شوند. این همان وضعیتی است که در مصادیق فراوان گاه در توضیح خشونت و اعدامهای انقلابهای سرخ (کلنگی) بیان می شود. بنابراین با بسط چنین نظری به همه مسائل و اتفاقات و پیش بینی اتفاقات آینده لزوم اصرار بر برخی ارزشها نمایان تر می گردد. به عنوان نمونه اشاره و تاکید بر نفی خشونت یا بی توجهی به گسترش خشونت در فردای تغییرات اساسی- انقلاب- گریبان گیر همگان و در گام نخست انقلابیون خواهد شد. پس در ترسیم ارزشهای فعالیت برای تغییر وضع موجود باید تاملی در خور صورت گیرد. پیش از دانستن ارزشها- اتفاق نظر در شناخت و معرفی- در یافتن ضرورت بایسته بودن رفتار مبتنی بر ارزشها باید در نظر گرفته شود که رفتار و عمل انقلابیون باید موید ارزشهای معرفی شده باشد. اما در باب ارزشها، فراگیر بودن- در بر دارندگی همه خواسته های اصلی در تاریخ جدید مبارزات- و مانع بودن آنها- در تجاوز به اصول و ارزشهای دیگر و اعتقادات انقلابیون- اهمیت فراوان دارد و چنین است که در شناخت نخست از انقلاب، استبداد ستیزی و نفی هر گونه ظلم و تعدی به حقوق، به عنوان ارزش دانسته می شود و در ادامه پلورالیسم و رواداری به عنوان ضامن همراهی و همدلی و متضمن مسالمت آمیزی زیست سیاسی و اجتماعی آینده است. همچنین فرا ارزشهایی چون آزادی و برابری و همبستگی(برادری) مدنظر می آیند و اصول جهان شمول و انسانی- اخلاقی حقوق بشر و صلح، کلیات نظام فرا دینی و دموکرات آینده ایران را شکل می دهد تا در جمعی که استقلال نیز نه در امر کلی که مختص حوزه های خرد و افراد خواهد شد- به عنوان معنای موثرتر از استقلال - حدود ارزشهای انقلابی معین گردد. در چنین قالبی عدم سانسور، آزادی نشر و مطبوعات و عموم آزادی های فردی،سیاسی،اجتماعی و اقتصادی مورد احترام خواهد بود. همچنین غیر خودی و مخالف دانستن دیگران و عدم آزادی برای ایشان وجود نخواهد داشت. در بیان نیز چنین باید باشد که افراد تصویری روشن از فردای پس از انقلاب داشته باشند که هیچ یک از نامطلوبها و ستم های امروز به هیچ وجه به بهانه و علتی صورت نخواهد گرفت، زمینه های فساد اقتصادی و فقر و فساد و بی حرمتی به کرامت انسانی و اصول اخلاقی از بین خواهد رفت. بیان استراتژیهای مرحله ای چنان که پیشتر تجربه نشان داده است، در هم سطح ایستی در دیده بانی جامعه مدنی و آموزگاری برای جامعه در آگاهی بخشی با توجه به صداقت و شجاعت رهبران و نفی خشونت و شجاعت در بیان و افشاگری فعالان صف اول- روزنامه نگاران، فعالان سیاسی و دانشجویان و ...- و همچنین در مشی براندازانه امروز به ساختار شکنی و سپس زنده نگاهداری به حساسیت زایی و تابوشکنی- در نهایت استراتژی شجاعت در بیان - در پیشبرد و افزایش سطح جنبش در آینده باید مورد توجه باشد. در چنین مسیری توجه به سطح مطالبات و خواسته ها و ترسیم آزاد و فراگیر و مانع در بیان اقناع کننده محافظه کاران و پا در تعلقات گیر کرده ها از کف - روشن و تفکیک کننده از وضعیت حاکمیت فعلی - تا سقف - نهایت توان تحقق بخشی به خواسته های انسانی و اخلاقی و ملی - باید مد نظر باشد. بیان نه فقط باید معطوف به آینده که در برگیرنده گذشته و حال نیز باشد. در چنین وضعیتی توجه به ارزشها و آرمانها - چون آزادی خواهی و استبداد ستیزی- و احترام به هزینه های معنوی و مادی برای تحقق خواست ها تا پیروزی و توجهی کوشا به پیروزی به عنوان هدف ، باید همیشگی و برجسته باشد. بنابراین گفتمان انقلابي در كنار ترسيم ارزش ها شكل مي گيرد كه نه تنها در بيان آزاد و محققانه از خواست تاريخي در شرايط كنوني كه در مذاكره و مباحثه رهبران و انديشمندان جنبش سبز و همفكري و مباحثه همه فعالان و حاميان صورت مي گيرد. همين گفتگوي فراگير ترسيم كننده كف و سقف خواسته ها و جملگي ارزش ها خواهد بود. چنين است كه تضمين هاي پسا انقلابي خود اميد بخش و عامل انقلابي مي گردد و همگاني بودن توجه و بحث به خوانش دقيق تر و سپس نگارش صحيح تر و گوياتر منتهي مي گردد. در چنين شناختي از گفتمان مردمي جنبش سبز مشكلاتي چون عدم درك از آلترناتيو حكمراني در مشي استبداد ستيزي و ترس از عدم امنيت و عدم شناخت و همچنين ترديد در مورد صداقت و يا بهره مندي شرايط انقلابي ذي حق تر داني – كه خود مانع تحقق كامل شرايط فراگيري انقلاب است- برطرف مي گردد و عموم خواهند دانست كه سهم خواهي ها و تكرار شرايط پس از انقلاب 57 در كار نخواهد بود. در اين مسائل جامعه منتظر توضيحات و تضمين هاي كامل و روشن به ويژه از سوي رهبران جنبش است. همچنين بايد دانست كه انقلاب ها ارزش ها و اخلاق هاي جديدي در مجموع مي آفرينند كه اين اخلاق همان مطلوب هاي عصر جديد مردمان انقلابي – عرف مردمي جامعه يا اخلاق غالب مردم – است و بايد به اين اخلاق احترام گذاشت.
5_ بايد دانست كه جنبش سبز ايران، جنبشي مردمي بر پايه شكل گيري كمپيني فراگير از ايرانيان به قصد تغيير وضع موجود به دور از خشونت در مبارزاتي مسالمت آميز است و چنين است كه اطلاق انقلاب مخملي يا براندازي نرم به سرانجامين تلاش ملت ايران براي آزادي و عليه استبداد در دستيابي به حكومت قانون و استقلال و دموكراسي چنين نموده است كه همگام با انقلاب هاي هزاره ي ما انقلابي رنگي است. البته بايد به اين مسئله خلاف خواست و تبليغ صاحبان و مريدان استبداد – با لحاظ احتياط – به افتخار نگريست. در شرايط كنوني شناخت ارزش هاي انقلاب ما را فارغ از شناخت شكل تلاش امروز ايرانيان براي تغيير وضع موجود نمي گرداند. چنين است كه مروري بر كليات جنبش مردمي ايران در حوزه عمل و مطالعه شكلي در ارجاع و بازخواني نمونه هاي آن در كنار آشنايي با روح انقلابي گري و اصول انقلابي در عصر جديد – چون مطالعه تاريخ انقلاب ها و سرگذشت رهبران انقلابي و جزواتي چون از ديكتاتوري تا دموكراسي و اشارات فعالان سياسي كشورهاي پيروز در انقلاب هاي رنگي – در ادامه مسير لازم مي آيد.
رهبر ، نماد ، هدف ، ساختار ، اطلاع رساني و اجراي هماهنگ و ثمر بخش و مواردي از اين دست مسائلي است كه در هر يك از انقلاب ها مورد نظر خواهد بود. اگر در انقلاب هاي رنگي رهبري گروهي يا عدم رهبري به واسطه نماد رهبري و مقبوليت حرف هاي پخته و سخته در فرآيند محك به عقل جمعي توانسته نيل به هدف را ذيل نمادها- كه در راس آن رنگي به عنوان معرفه اعتراض و معترضان است – بيان نمايد، اطلاع رساني و نحوه ي عمل خويش نيز در اين زمانه از جمله تشكيل دهنده كليات انقلاب است. – جنبش سبز ، تغيير وضع موجود ( براندازي ) ، تكيه به حضور مردم و تقويت جامعه مدني ( جامعه مدني= حضور آگاهانه . فعالانه و هدفمند در جامعه ) ،خودرساني و خبر رساني فراگير، حضور شجاعانه در تجمعات و ايستادگي تا حصول به سرانجام تغيير مطلوب، ايستادگي انقلابي رهبران سبز و ... –
در چنين وضعيتي نقش روحيه نقشي كليدي است. اين روحيه بخشي در تقويت رهبران و فعالان صف اول به ويژه نماد فعالان جنبش كه زندانيان گروه اعظم آن ها هستند براي گسترش يافتن روحيه و اميد به سوي عموم مردم اهميت دارد. رهبران نبايد لحظه اي از ادامه مسير دلسرد شوند كه تصميم آن ها متكي به حضور و حمايت مردم است و مردم نبايد لحظه اي رهبران و مطالباتشان را رها كنند. اين وابسته به ايستادگي رهبران و نماد فعالان و همچنين فعالان اصلي جنبش است. وقوع رخدادهاي بزرگ در اعتراض به وضع موجود و همچنين اعتراض به اصل و اساس ديكتاتوري در ايران و حمايت از حركت هاي اينچنين در ادامه مسير هزينه هاي معقول براي پيروزي مي تواند در زندگي انقلابي زندانيان و رهبران سبز موثر باشد. بايد هدف استبداد ستيزي مستمرا با زباني گويا و علني خطاب به رهبران استبداد بيان گردد و چنين بياني به شدت مورد حمايت قرار گيرد. بايد در نمادها بارها بازنگري صورت گيرد و براي هر مرحله عدد، شعار و سخني را در نظر گرفت. بايد افق هاي چند ماهه و چند ساله فعاليت به قالب نماد در آيد. بايد طراحي هاي محيط زندگي و لباس ها معرفه ي جنبش گردد. بايد نامگذاري فرزندان و مكان ها معرف اعتراض به ديكتاتوري و معرفه جنبش باشد.
در كليات كه در موقع استراتژي هاي مبتني بر ارزش ها و اصول است و آن را از استراتژي هاي مقطعي و تاكتيك هاي سليقه اي و جمعي جدا كرده ايم نيز تغيير سطح و ابتكار و آزادي عمل وجود دارد . اما نبايد هرگز فراموشي در مورد آن ها وجود داشته باشد. چنين كه تحت استبداد ستيزي فعلي مي توان اين گونه عمل كرد؛
الف) ساختارشكني در برابر نگاهدارنده هاي وضع موجود و تكيه گاه هاي حاكميت و حاكمان امروز با تكيه معترضان بر شجاعت در بيان.
ب) آگاهي بخش جهت دار و مخاطب محور.
ج) تغيير در شيوه اساسي مبارزه در نحوه مسالمت آميز (نفي خشونت) به مقاومت اصولي متناسب با برخوردها.
ساختارشكني در چند سطح، افشاگري هاي معترضان خارج شده از حلقه حاكميت، فاشگويي هاي حاميان جنبش در ساختار حاكميت – كساني كه هنوز در حاكميت جايگاهي دارند – و رسوا سازي هاي رسانه اي و ساختار شكني هاي راديكال ها براي شكستن موانع تنگ و محدوده كننده براي ادامه مسير جنبش. همچنين در اين مشي بي پرواگويي و رسواسازي و به صراحت و بي پرده گويي علاوه بر افشا و معرفي حقيقت ظلم ها و بي عدالتي ها و حق كشي ها حاكميت و توسل به تك عبارات و مضاميني كه اتكاي حاكميت به آن ها بوده، مورد نظر است. در اينجا اگر چه همان صراحت و شجاعت در بيان اصل است ولي بايد نسبت به تبديل ارزش ها به ضد ارزش هاي حاكميت تلاش كرد. چنان كه از اتوريته ي ديني جمهوري اسلامي كاست و به سوي ساختن چهره اي ضد ديني از او رفت و سخنان گاه عقلاني و ملايم و وحدت گرا و انساني را در اندك بودن و غير موثر بودن در چنين ساختارهايي به عموم بنمايانيم. همچنين عبارات فصل الخطاب را با ديكتاتوري و وحدت حول رهبري را با اطاعت بي چون و چرا از رهبري برابر بدانيم. همچنين اصل ولايت فقيه را به معناي سلطنت طبقه روحاني– فقيه و ساختار نظامي ( سپاه ) را از ارزش هاي واقعيت به ضد ارزش برسانيم و عامل همه سختي ها و تلخي هاي امروز معرفي كنيم و موارد بي شماري از اين دست.
در مورد آگاهي بخشي با توجه به اساسی بودن عنصر رسانه ، سانسور و فيلترينگ در طبقه متوسط _ به عنوان مخاطب اصلي آگاهي بخشي عمومي جنبش سبز و همچنين ويژه بودن شرايط كشور _ بیش از آنکه مخرب باشد ثمر بخش بوده است. مي توان آگاهي بخشي كنوني را نوعي آگاهي بخشي استعلايي – فرارونده – به آگاهي كنجكاوانه دانست كه آگاهي در نزد مخاطب به خواست مخاطب است و پذيرش آگاهي غالب بر بخشش (دادن) آگاهي است. اين فرا رفتن – منظور از اين فرا رفتن – سطح آگاهي و اخبار به واسطه نيل به هدف آگاهي به جاي آگاهي داشتن – فهميدن و دانستن – است. بيان ساده اين عبارت اين كه چون در شرايط كنوني جنبش سبز، مجامع معترضين و حاميان تغيير وضع موجود به شدت در پي اخبار هستند كافي است معطوف به غفلت ها و مشغله هاي موجود، با حساسيت زايي جهت آگاهي يابي را معرفي نموده و سطح آگاهي و اعتراض آگاهانه را حفظ و حتي ارتقا داد. چنين است كه تداوم اعتراضات و خطاب براندازانه و انتقاد و اعتراض به رهبري و درج پيوسته اخبار حوادث در شبكه اطلاع رساني سبز و حاميان بايد حائز اهميت باشد و گروه هاي آزادي بخش سابق با زمينه سازي و بستر سازي مناسب در رخدادها بتوانند در خبر و گزارشي ، معرف سطح اعتراضات و مطالبات و تزلزل و ترديد استبداد در برخوردها و يا عصبانيت و عجز در سركوب كه مي تواند همان حساسيت زايي (چنانچه كه يافت نقاط ضعف استبداد و نقاط قوت انقلابيون در جلب نظر و آگاهي به سوي آن ها در قرار دادن گويا و ساده آن در محل آگاهي يابي مخاطبان، همان حساسيت زايي است) باشد. بايد براي آگاهي انگيزه و نيرو ايجاد كنيم تا با بهره از كنجكاوي و اصرار بر اعتراض مردم به آنچه كه در آگاهي بخشي مي خواستيم برسيم. مقدم بر بحث آگاهي بخشي مسئله آگاهي افزايي قرار دارد. يعني آگر در بخش خبر رساني، آگاهي بخشي بسته به خود آگاهي بخشي قبلي است ولي در موضوع تحليل و توضيح و برنامه ريزي – فراتر از خبر – احتياج به آگاهي ها و فهم پيشين وجود دارد. در اين وضعيت افراد بايد تسلط به علوم مختلف – به ويژه علوم انساني – داشته باشند و با شناخت كامل از تاريخ و روابط سياسي در پيشبرد آگاهي بخشي با تكيه بر افزايش آگاهي و تسلط خود به حركت در آيند. بنابراين مطالعه؛ مسئله اي استراتژيك مي گردد كه " دانستن " فرد را در جايگاهي والا قرار مي دهد. اين آگاهي افزايي مقدم بر آگاهي بخشي است و در شرايط انقلابي گسترش آگاهي افزايي در فراگير شدن آگاهي بخشي و آماده سازي فعالان در عموم زمينه ها موثر است.
اگرچه آگاهي افزايي در واقع امري پيشا انقلابي است و بايد فعالان اصلي از قبل خود را آماده كرده باشند ولي در شرايط انقلابي نيز با الگوبرداري از روشهاي پيشا انقلابي بايد تشكيل گروه هاي مطالعاتي، جلسات همفكري و نشست هاي مختلف – ولو در پوشش های دیگر و دوره هاي گوناگون – به صورت هفتگي يا ماهانه و يا جمع شدن در يك حلقه فكري و نشرياتي اقدام نمايند. مطالعه و مشورت كاري است كه به صورت فردي نيز بايد پيشگيري شود. در مجموع بايد به مطالعه و آگاهي افزايي نگاه استراتژيك داشت. مطالعات در اين دوران كاربردي است. چنين است كه گروه هاي مطالعاتي؛ روشنفكري ديني، گذار به دموكراسي و تاريخ معاصر از جمله گروهها و طراح مباحث مفيد است كه با نقد گفتمان ديكتاتوري، اطلاع از شرايط نوين انقلابي و شناخت از جامعه و مرور تجربيات تاريخي ياري رسان خواهد بود.
در باب مقاومت و نحوه مبارزه نيز اگرچه ارزش ها نكته اصلي توجه ماست ولي با توجه به برخوردهاي خشن نيروهاي سركوب بايد راهكارهاي مقاومت اصولي مبتني بر نفي خشونت در كنار بازدارندگي ابزار سركوب را توامان داشته باشيم. اين مسئله با ارجاع به جمع توصيه هاي موجود در آموزش هاي مقاومت و تاكيد بر عدم متفرق شدن در زمان حمله ي گروه هاي سركوب، گفتگو با نيروهاي سركوبگر و تشويق به تمرد و ايجاد جمع هاي منسجم تر برنامه پذيرتر به تاثيرگذاري بيشتر منجر خواهد شد. جمع هاي برنامه پذيرتر جمع هايي هستند كه با فرض وجود سركوب با تشكيل گروه هاي كوچك تحت مديريت مي توانند به نتايج مطلوب و اثربخشي – حتي حساسيت زا در امر آگاهي بخشي و استمرار آن – برسند.
6_ اساسا مقدم بر استراتژي ها، مديريت جامع بر رفتارها و اتفاقات در روزهاي سخت و تعيين كننده جنبش حائز اهميت است. زماني ما مي توانيم با اطمينان از پيروزي سخن بگوييم كه ابتكار عمل با ما باشد. بنابراين به انتظار اشتباهات جبهه استبداد نشستن و نداشتن برنامه فراگير عملياتي و عدم مديريت؛ الف) روحيه و اميد ب) اهداف و برنامه ج) اعتراض و مبارزه، مي تواند مانع يا تاخير اندازنده براي ما باشد. اما درباره استراتژي ها يا تاكتيك هاي امروز فعاليت موارد بي شماري را مي توان ذكر كرد كه در ادامه با اشارات و تحليل هايي از فضاي كنوني با تفكيك هاي موضوعي و محور قرار دادن معنرضين و حاكمان در چندين نكته در پي خواهد آمد.
ابتدا بايد مروري بر وقايع خرداد 88 تا به امروز داشته باشيم و با نگاهي ويژه به سير حوادث و رفتارهاي گروه هاي مختلف و تغييرات بياني و اعتقادي در ترسيمي نو از جناح – جبهه هاي كنوني و معادلات درون جناحي و بين جناحي، آنچه كه مختصر مفيد حال اين متن است؛ با دو معيار متفاوت قابل بررسي است. 1- جنبش سبز و حاميان در برابر مخالفان جنبش سبز و حاكميت ايران 2- موافقان تغيير وضع موجود در برابر مدافعان وضع موجود. اين تقسيم بر حسب شرايط امروز لحاظ گرديده است و اگر بررسي را برحسب جناح هاي قبل از 22 خرداد 88 در نظر بگيريم وضعيت متفاوتي خواهيم داشت. در اينجا در يك نگاه تركيبي – تطبيقي در حركت از معيار نخست در يكسان كردن معيارها، سرانجام با معيار دوم عمل خواهد شد. از فرداي برگزاري انتخابات با رسوايي و وقاحت برگزاركنندگان آن تقلب بزرگ و شروع جريان حوادثي كه در يك سو ، خيانت و رذالت و وقاحت و همه حق كشي ها و آزادي ستيزي ها و سانسور و محدوديت و بازداشت و شكنجه و تجاوز و كشتار بوده و در ديگر سو؛ مقاومت و ايستادگي و پافشاري بر حق ، رنگ سبز نمادي از اعتراض به استبداد و اين سبز كه در روزهاي نخست در پي "راي" پايمال شده اش بود، پس از خطبه هاي ننگين و لشكركشي وحشيانه و سركوبي غير انساني گام به گام در اعتراض خود چنان پيش رفت كه نهايت آن جز رضايت به تغيير نظام و سقوط رهبري و براندازي نبود. شعارهاي روزهاي نخست در حمايت از موسوي از اعتراض به پليس و لباس شخصي ها و احمدي نژاد و سپاه عبور كرد و به شعارهايي عليه رهبري و اصل ولايت فقيه رسيد. چنين بود كه اگر به زور سركوب صداي اعتراض كم مي شد، افزايش ميزان نارضايتي به وضوح ديده مي شد و اين افزايش ميزان نارضايتي هم در شمار و هم در شدت مشاهده مي شد. سبزها و حاميان و همفكران سبز تا چند ماه بعد از انتخابات همچنان قابل تقسيم به اصلاح طلب ها ( رفرميست ها ) و حاميان براندازي (رژيم چنج) بودند. اما با افزايش شكاف ملت-دولت، حاكميت در سويي و مردم در سوي ديگر ايستادند. مردم با يكپارچگي شعار در همايش هاي پسين – از 13 آبان و احتمالا 16 آذر با توجه به گونه ي اعتراضي جنبش دانشجويي- در اعتراص به رهبري نشان دادند كه در تغييرات اساسي در وضع موجود براي خداحافظي از جمهوري اسلامي كه نماياننده عمل بنيادگرايي ديني و نظامي – در زمانه قدرت يابي فاشيست هاي اسلامي – است، عزم جدي اي دارند. افزايش سطح مطالبات از "راي من كجاست؟ " تا اعتراض به اصل ولايت فقيه و شعارهاي تند عليه خامنه اي مسيري است كه در طول ماه ها – خود- خامنه اي در قرار دادن خود در راس جناح متقلب انتخابات موجب آن گرديده است و به جمع همه ي جنايت هاي پس از انتخابات تثبيت گرديد. اما در وضع كنوني در رهيافت به تغيير وضع موجود كه اصلاح طلب ها به اصرار حاكميت و در مشي انتقادي ويژه خود در زمره براندازان تثبيت شده اند، شرايط چنان است كه جمعي گسترده از اصولگرايان منتقد وضع موجود آگاه از خواست تغييرات در وضع كنوني سخن مي گويند كه همين بيان در يادآوري نقطه عزيمت موسوي – كه مراد نه فقط موسوي بلكه عموم رهبران اصلاحاتي سبز چون خاتمي و كروبي است و ديگران است- هشذارهاي فراواني را براي حاكميت موجب شده است. چنانچه كه در انتخابات شوراي شهر با توجه به شانس حاميان قاليباف – كه اصولگرايي با گرايشات اصلاح طلبي براي تغيير وضع موجود است- مي تواند كابوس روزهاي آينده جمهوري اسلامي باشد. ( يادآوري اعتراض و نارضايتي رضايي در روزهاي پس از انتخابات و اقداماتي كه منجر به تاييد وجود تقلب به واسطه او بود، مويد چنين ادعايي است ) حال با توجه به گستردگي مخالفين و منتقدان اصولگراي دولت كه گاه از محتواي كلامشان تعارضاتي با سياست هاي كلي نظام و استمرار حيات وضع موجود نيز به گوش مي رسد، بايد دو رويه را در ادامه مسير در پيش گرفت يك تقويت جبهه ضد استبداد با معرفه رنگ سبز و ديگر افزايش شمار مخالفان وضع موجود با ارتقا سطح مخالفت و دامنه دار كردن مخالفت به مثابه براندازي در وضعيت كنوني است. بنابراين در کوتاه مدت تبديل مخالفان وضع موجود به معترضان به استبداد در كمپيني واحد – جنبش سبز – مي تواند آينده اي اميدوارانه را تحقق بخشد. علاوه بر افزايش شكاف حاكميت با مردم- كه علاوه بر بعد سياسي در ابعاد اقتصادي و اجتماعي چون فقر و مسئله حجاب ديده مي شود، ايجاد و گسترش شكاف در حاكميت نيز بايد مد نظر باشد. اين شكاف كه با موضوع هاشمي علني شد، امروز افراد فراواني را مي تواند در بر داشته باشد. بايد گفت كه دامن زدن به اين اختلاف در نزديكي به اين افراد و القاي برخي عبارات و تبليغ وجه اختلاف در بادي امر و فتح و يكساني نظر در انتهاي عمل مورد نظر است. امروز هر يك از اصولگرايان منتقد كه اصلاح طلبان امروز هستند مي توانند به براندازان فرداي جمهوري اسلامي تبديل شوند. در شناخت شرايط امروز توجه به دوران گذار حائز اهميت است كه در اين شرايط تصميم ها براي آينده و جدا شدن از وضعيت قبلي به طور كامل صورت نگرفته است و گذشته و ايده آل آينده در گفتگوي با يكديگرند. بنابراين نه اين و نه آن وضعيت را نه ثبات در يك نقطه – در صورت سياسي اين گذار ؛ نه در گذشته حاكميتي ايران هستيم و نه در وضعيتي جديد قرار گرفته ايم- بلكه در حال حركت مي گرداند. و اين حركت در وضعيتي كه حركت ما به واسطه تعارضات مداخله ي قدرت در بر خورد با عزم مردم وجود دارد، نه حركتي پيوسته و يكسان كه يك حركت در هم و پيچيده است؛ نهايت كلام را به سويي مي برد كه سرگرداني دوران گذار را توضيح دهد. بيان اين مسئله فقط در باب موجه و عادي بودن شرايط فراز و نشيبي جنبش و ورود و خروج حاميان است. اما اگر به مقصد مورد نظر هم نرسيم آن را مي دانيم كه ديگر در نقطه گذشته نخواهيم ماند. تغيير نه صرف يك ضرورت كه يك واقعيت ناگزير است و مقصد ما را خودمان تعيين خواهيم كرد. آخرين نسل انقلابيون متاثر از حركت اين سال ها تكليف را روشن خواهند كرد و اراده و عزم تغيير از سوي حاميان و فعالان تغيير وضع موجود به سرانجام تغيير مي رسد. ( انقلاب منوط به انقلابيون است ) بنابراين دوران گذار خود به معناي تحقق گذار است و چنين بايد تبليغ گردد.
7_ چندين نكته؛
- در شرايط كنوني بايد بر دقت در همه زمينه ها به ويژه رعايت مسائل امنيتي افزود. از گذشته بايد به درستي درس گرفت و با مروري صحيح آينده را فرا روي داشت. شابد عده اي بر اين باور باشند ؛اگر موسوي پس از حضور مردم در 25 خرداد از آن ها مي خواست كه تا رسيدن به نتيجه خيابان ها را ترك نكنند و خود نيز در ميان مردم ميماند و يا حداقل براي فردا باز مردم را دعوت به حضور مي كرد شايد قصه در همان روزها به پايان مي رسيد و اين حرف – كه من نيز از موافقان سر سخت آن بودم – به هر سان جامه ی عمل نپوشيد. اما سختي ها و تلخي هاي فراوان در اين ماه هاي پس از انتخابات و مواضع و مقاومت ها و عيان شدن بسياري از واقعيت ها و افزايش آگاهي عمومي مي تواند مزايايي از اين ايام تلخ نيز نصيب ملت ايران نمايد. در رعايت دقت ها استفاده از تجربيات ديگران و مراجعه به آموزش هاي عمومي در مقالات و جزوات بسيار موثر خواهد بود. ما بايد بدانيم كه چگونه فعاليت كنيم كه بازداشت نشويم – هزينه كمتر بدهيم – و چگونه مقاومت كرده و در صورت بازداشت چگونه به سوالات پاسخ دهيم و در دادگاه حاضر شويم و بسياري موارد ديگر كه جزوات مرتبط آن موجود است كه بايد به مرور كامل تر و مشروح تر گردد.
- مسئله مقاومت و ايستادگي رهبران و فعالان از مهمترين مسائل در تقويت جنبش براي حصول به پيروزي است. جمله رفتارهاي انقلابيون بايد بازتاب دهنده شجاعت و مقاومت باشد. بايد نجوه ي تبليغي در مورد فعاليت هاي رهبران و فعالان از سوي عموم مويد شجاعت و مقاومت بوده و به ايجاد روح ايستادگي . پيروزي منتهي شود.
- موضوع فروپاشي در ايران در ابعاد مختلف سياسي ،فرهنگي ،اجتماعي و اقتصادي موضوع بسار پر اهميتي است. از سال ها پيش تقدم و تاخر مسايل بالا مطرح بوده است و عده اي ايجاد نارضايتي و فراگير شذن آن را با تشديد هر يك موثري دانسته است. چنين بوده است كه برجسته كردن تفاوت فرهنگي و اجتماعي امروز ايرانيان با قرائت رسمي حاكميت در رعايت امور فردي چون پوشش و عموم تفريحات و سرگرمي ها و ارتباطات در ادامه نيز موثر خواهد بود. در باب اهميت و تقدم فروپاشي اقتصادي نيز – كه تسهيل كننده شرايط انقلابي است، تحريم هاي اقتصادي كه در چند سال اخير روند تشديدي داشته است در اين روزها رو به افزايش است كه اگر چه شرايط زيست و پيشرفت را در كشور با مشكل روبرو مي نمايد ولي با توجه به خطرات آن براي استحكام قدرت استبداد در ايران هم از كمبود منابع و هم از هزينه منابع قبلي در جبران محروميت هاي اساسي مورد نظر خواهد بود و هم از وضعيت نارضايتي كه ايجاد خواهد كرد. بنابر این افزايش محروميت و سختي كه در بستر جمهوري اسلامي به يك واقعيت تثبيت شده منتهي شده است در چند ماه آينده نمي تواند چنان فاجعه آميز براي آينده ايران در نظر گرفته شود. زيرا كه پس از دوران سخت ديكتاتوري در ايران، روزهاي خوش نيز فرا خواهد رسيد. درباره سياست خارجي و عواقب آن نيز بايد تصور خود-مقتدرداني و تند خويي نسبت به همه كشورها در ايران را يك عامل موثر در بحراني تر شدن شرايط جمهوري اسلامي دانست كه ادامه آن به سود جنبش سبز خواهد بود. ماجراجويي و خيره سري محمود احمدي نژاد توانسته به اجماع جهاني عليه ايران و بي اعتمادي روز به روز افزون شده جهان به ايران ياري رساند. امري كه از قدرت رسانه ها و فعالين مختلف خارج بوده است. موضوع سلاح هسته اي و فعاليت هاي پنهان هسته اي و موشكي ايران امروز در تقويت فشار بين المللي كارگر بوده است و با اعمال سياست هايي به تحريم ها ي مختلف عليه حاكميت ايران و حمايت از جامعه مدني و جنبش سبز رسيده است كه فروپاشي فرهنگي و علمي و اقتصادي را سرعت بخشيده است. آنچه كه در ادامه بايد صورت گيرد اين است كه تحريم و بستگي آن به فقر و معضلات رفاهي و اجتماعي ايران تبليغ شده و واقعيت همه ي اين مسائل كه سياست غلط ايران است به همگان معرفي گردد. كشورها و انسان هاي آزادی خواه و استبداد ستيز نيز بايد در اين مسير صداي ملت ايران را بشنوند و به اين همت ايرانيان در سرنگوني استبداد ياري رسانند كه در دو سويه فشار و تحديد دولت ايران و حمايت از ملت ايران و اعطاي جوايز و مزاياي متعدد به ايرانيان است. موضوع اول ايران، موضوع نقض حقوق بشر است كه دنيا بايد با نظر به اين موضوع به ايران نگاه داشته باشد. چرا كه حاكميت ايران با مسئله هسته اي تلاشي براي انحراف از اين موضوع دارد و ترجيح مي دهد كه با جهان نه در مسائل حقوق بشري در ايران – كه هيچ دفاعي و حمايتي در داخل و خارج ندارد – كه در مسئله هسته اي كه مي تواند حامياني بيايد، گفتگو كند. آنچه كه انتظار از جنبش سبز و حاميان تغيير وضع موجود در اين شرايط است، نحوه ي عملي است كه سست كننده ي مشروعيت ايران در خارج و داخل كشور در فروپاشي هاي گوناگون در تسهيل و تسريع فروپاشي سياسي است. فروپاشي ساختاري كه از درون تهي شده است و اختلافات و درگيري هاي فراواني دارد.
- برخي وظايف نيز در اين دوره مربوط به رهبران، فعالان و نماد فعالان جنبش سبز است. باتوجه به روحيه بخشي ويژه و الگوبرداري حاميان و فعالان تغيير وضع موجود از ايشان بايد در نظر داشت كه ترديد و لغزش و برگشت از اصول انقلابي آثار بسيار سويي در پي دارد. با توجه به فضاي سياه و سفيد ايجاد شده يك نماد فعال و رهبر جنبش بايد داراي ويژگي هاي غالبي باشد كه تفكيك كننده از حاكميت و در برابر آن باشد. يك نماد فعال موفق در اين زمان كسي است كه در هيچ شرايطي مديريت و كنترل نشود. آنچه كه در مورد بازداشت شده ها و يا برخي از رهبران در افزايش تهديدها وجود داشت اين بود كه گاه اين افراد به فاصله گيري از فعاليت، پشت كردن به جنبش، اعترافات تحت فشار و انفعال يا سكوت – به ويژه در مورد بازداشت شده ها – مي رسیدند كه اين مسئله مطلوب جنبش سبز نبوده است. بايد توجه داشت كه عموم حاميان و فعالان بدانند شرايط سخت و دشوار بازجويي و سلول انفرادي با انبوه شكنجه و تهديد به گونه اي است كه فقط عده اي كمي كه تجربه و اعتقاد راسخ تري دارند تحمل مي كنند و در بازي هاي حرفه اي بازجوها و سپس حضور در دادگاه موفق عمل مي نمايند. پس بايد اندكي نسبت به اين افراد سخت گيري را كم كرد. همچنين فعالاني كه در شرايط قرار مي گيرند بايد توجه داشته باشند كه امروز اگر در زمره فعالان تغييروضع موجود – انقلابيون – هستند به واسطه اين است كه از زماني نخواسته اند مطيع و فرمانبردار جمهوري اسلامي باشند و مديريت و كنترل شوند و به ايشان چشم بگويند و به خوسته هاي نامشروع حكومتي مستبد تن دهند. امروز نيز اين افراد نبايد به مديريت و كنترل عمال اين استبداد در آيند و با اعتماد به بازجو و قاضي به اعتراف و سكوت برسند. يك زنداني كه دست از فعاليت بكشد و هيچ اثر مثبتي نتواند براي جنبش داشته باشد ، مسلما مورد پسند ديكتاتوري است.- البته گاه سكوت به مثابه مقاومت كامل و اميدوارانه در زندان است كه آن داراي اثرات مثبت فراوان است.- به خصوص نماد فعالان بايد به نحوي عمل نمايند كه در خارج از زندان و چه در زندان – و در مرخصي – محل اطمينان جمهوري اسلامي نباشند. اين مسئله البته بستگي به اعتقادي دارد كه گاه مورد خلل قرار گيرد. گاه فعالان سبز به مخالفان خود اعتماد مي كنند و به وعده و وعيدهاي آن ها تن مي دهند. جمله اي كه براي يك فعال واقعي و رهبران و نماد فعالان جنبش بايد سرلوحه باشد اين است كه در هيچ كجا و هيچ وقت مديريت نشوند و هميشه بايد يك معضل براي جمهوري اسلامي باشند.
- حمايت ها در ميان فعالان بايد به وضوح وجود داشته باشد. اين حمايت بايد نسبت به رهبران مورد تهدبد و فعالان هزينه داده و به خصوص زندانيان بيشتر باشد. تماس هاي تلفني و ملاقات خانواده ، حمايت هاي خبري و گزارش هاي ويژه درباره وضعيت آن ها، ايجاد شرايط حضور وكلا در پرونده ها، بيانيه هاي حمايتي و اعلام اعتراض به ادامه بازداشت، تلاش براي ايجاد حمايت بين المللي و اساسا تقويت روحيه زندانيان و خانواده ايشان اموري است كه بايد هميشگي باشد. در مورد رهبران نيز استقبال هاي باشكوه و ديدارهاي جمعي فعالان صف اول جنبش به صورت دوره اي بسيار كارگر خواهد بود.
- در جنبش هاي مردمي و مبارزات مسالمت آميز ، سياست مرحله به مرحله اي جنبش و گوناگوني شدت و نوع مبارزه دردوره هاي زماني كوتاه بسيار حائز اهميت است.اين نوع فعاليت كه گاه به مثابه جزر و مد، پيوسته و طبيعي به نظر مي آيد، در واقع قابل تقسيم به چند فاز عملياتي است. اين مسئله لزومي بر پنهان ماندگي ندارد و مي توان به صراحت عنوان شود. ما گاه مجبور به گام هايي به عقب هم هستيم و اين فاز فعاليت ماست. در واقع اين نحوه عمل مديريت زمان است كه چند قاعده طلايي در اين نحوه عمل وجود دارد. حساسيت زايي و ايجاد شرايط غير عادي و بحراني نه به واسطه حضور بلكه به دليل تهديد و ذكر حضور- كه ايجاد حساسيت در طرف سركوبگر است – اين مسئله با اعلام تاريخ و تبليغ و ادعا بر امري تحقق مي يابد و به بار رواني بيشتري با شمارش معكوس و گام به گام به سوي آن در شعارها و پوسترهاي متعدد و با نامگذري هاي مفهوم ساز و هدايتگر تقويت مي گردد. درخواست مجوز براي يك تجمع، خبر از پيگيري، خبر از رد درخواست، اعتراض به رد درخواست و تلاش براي مجوز و سپس از خبر قطعي بودن حضور همگي موجه گرداننده ي حضور در يك تجمع است- به عنوان مثال- در هريك از اين مراحل از بيم و ترديد در مورد خشونت، جمعيت، نارضايتي و اعلام برنامه ها استفاده مي شود. عرصه تحقق اين تاكتيك در نشريات و مصاحبه ها و پايگاه هاي انقلابيون – مثلا دانشگاه ها و مدارس – مناسب تر است. اينجا ميدان مهارت هاي انقلابيون در تبليغ و پيشبرد رسانه اي و تقويت روحيه ي فعالان و گسترش جبهه حاميان تغيير وضع موجود است. مديريت زماني در جنبش بسيار استراتژيك محسوب مي شود.
- در اينجا شايد ضرورت نگارش متني در مديريت مكاني و حضوري در تجمعات و خبر رساني و گزارشي از مبارزات مثبت به چشم مي آيد كه آن نيز در دست تهيه است و مي توان الگوبرداري از ديكتاتوري تا دموكراسي و ديگر اشارات و تجربيات فعالان انقلابي قرن 20 و انقلاب هاي رنگي قرن 21 باشد.
- توجه به رسانه به عنوان محور مديريت در جنبش براي تغيير وضع موجود چنان است كه بيشينه مبارزه در فضاي واقعي كه در فضاي مجازي و رسانه ها رقم مي خورد. چنين است كه جداي از توجه هاي مبارزين و فعالين در فعاليت هاي رسانه اي و تبليغي – ويژه در سطح شهر با شعار نويسي و توزيع تراكت و پوستر و صحبت در اتوبوس و ادارات و ... – توجه به فعاليت هاي استبداد در حوزه رسانه با توجه به ابزار فيلترينگ و سانسور در كنار استفاده بسيار تشديد شده از مونولوگ راديو و تلويزيون – كه مخاطب گسترده اي به ويژه از طبقات پايين جامعه دارد – بسيار حائز اهميت است. بنابراين افشاگري درباره تاكتيك هاي رسانه اي جمهوري اسلامي بايد صورت گيرد. تحريم رسانه هاي استبداد و اعتراض به نحوه عمل آن به ويژه از سوي اصولگرايان منتقد و همچنين تبليغ رسانه هاي جايگزين از جمله ماهواره و تماشاي فيلم هاي سينمايي در خانه بايد در اولويت قرار گيرد- البته انتظار مي رود حاميان خارجي ايران در ايجاد شرايط و لوازم براي دسترسي ايرانيان به شبكه هاي ماهواره اي و راديويي و اينترنت اقدام نمايند تا سد فيلتر و سانسور جمهوري اسلامي را در هم شكنند. تاكتيك هاي رسنه اي مونولوگ و يك جانبه در حكومت هاي استبدادي و سانسور محور در برجسته نمايي بخشي از واقعيت به جاي همه ي واقعيت و دروغ هاي مكرر و پيوسته و مويد يكديگر بيشتر به چشم مي آيد. تهيه تصاوير و فيلم هايي در رد اين ادعاها بسيار كارآمد است. همچنين ارائه تحليل هاي دروغين و جهت دار آن ها را با عالم به واقع و شرايط تحليلي اين افراد مي توان توضيح داد. گاه برخي مسائل و انتقادات را جهت دار و به منظور ايجاد شرايط و اخذ مجوز براي برخورد با انقلابيون بيان مي كنند كه بايد به اين مسئله هم توجه داشت. در موارد گنگ و مبهم گاه نيروهاي اطلاعاتي با ايجاد دام هاي ويژه سعي در خط دهي به سمت بهره برداري خاص در جهت ضربه به جنبش هستند. به اشتباه انداختن معترضان در درج اخبار غلط و حمايت هاي نادرست و ايجاد بستر براي برخي افراط و تندروي ها و شعارهاي نادرست از جمله اين مسائل است. بايد در برابر همه ي تاكتيك هاي جمهوري اسلامي در نظر داشت كه در اينجا آنچه كه به عنوان اصول و كليات به عنوان ابتكار در تمامي مراحل فعاليت است را از دست داده ايم. بنابراين بايد به دنبال مديريتي سريع ابتكار استبداد را به حاشيه ببريم و نه به موضوع مورد توجه رسانه هاي استبداد كه به وجوه ديگر آن و موضوعات ديگر بپردازيم. موضوع اصلي خودمان را مطرح كنيم. حادثه اي بزرگ براي جلب نظر بيافرينيم- اين يكي از سياست هاي اصلي حكومت هاي استبدادي هم است كه مثلا در شرايط گسترش يك خبر و رويداد با انتشار يك خبر ويژه چون بازداشت گسترده ،بمب گذاري و ... نگاه را به سويي ديگر مي برد. – اگر آن ها سعي در برجسته نمايي اعترافات دارند شما بر مقاومت و ايستادگي عده اي ديگر تاكيد كنيد. اگر آنها برخي افراط ها و خشونت هايي كه خود موجب آن بوده اند را به تصوير مي كشند شما نيز ابعاد گسترده خشونت آن ها و مقاومت و مبارزه مسالمت آميز مردم و مظلوميت و كشتارها و بازداشت هاي گسترده را به تصوير بكشيد و موارد فراوان ديگر. كه خلاصه آن اين است كه هرگز نگذاريد جامعه تحت تاثير رسانه اي جبهه استبداد باشد – يك موضوع كه پيشتر نيز در نوشته اي بيان كرده ام در تفكيك افراط و تفريط و تندروي به مثابه اشتباه در عمل است. در آنجا بيان كرده بودم كه بسياري از حركت هاي ساختار شكنانه و پيشرو نه امري اشتباه بلكه بسيار پسنديده است. ولي اگر كاري را فردي انجام دهد و نه تنها در آنجا حمايتي از او نباشد بلكه ديگران نيز در وضعيتي مشابه حاضر به انجام چنان كاري نباشد، اشتباه است و تندروي محسوب مي شود. اگر آن كار در آن شرايط به تكرار قابل انجام باشد و ديگران نيز مايل به انجام آن در صورت تحقق شرايط باشند، حركتي پيشرو است. چنانچه در موضوع شدن نقد و اعتراض به رهبري به جاي ديگر مسائل تحقق اين امر را شاهد بوديم. در مورد رسانه نيز اقدامي موثر و متناسب با شرايط كنوني اين است كه در اين شرايط بايد به سمت رسانه هاي جديد و فراگير رفت. اين رسانه هاي جديد هم براي فرار از برخوردهاي امنيتي با پايگاه هاي خبري قبلي شناسايي شده است و هم در عبور از خطوط و مرزهاي پايگاه هاي خبري قبلي موثر است و هم مي تواند با استفاده گسترده تر و آزادي بيشتر در نگارش اخبار و مقالات تحولي را ايجاد كنند. در اين دوره بايد به چنين رسانه مرجع كه افراد شناخته شده اي از جنبش آن را مديريت مي كند، مراجعه اصلي را داشت و از شكل گيري سايت هاي مادر در گروه هاي مختلف انقلابيون حمايت كرد. اين پايگاه هاي خبري بايد زمینه حمايت مالي را خود فراهم كنند و با ديگر سايت هاي سبز در ارتباط باشند. آنچه كه مورد اهميت در اين سخن است، ساختن رسانه هاي جديد قدرتمند در فضاي شبكه هاي اينترنتي و راديويي و ماهواره اي است.
- يكي از مسائلي كه به ادامه و تقويت جنبش كمك شاياني خواهد كرد، مكتوب كردن تجربيات به عنوان يك ضرورت است. مزاياي مكتوب كردن تجربيات در وجوه مختلف عمل در آينده – برنامه ريزي، دقت در اجراي برنامه ها، نقد و يافتن راه هاي جديد، مقاومت بيشتر و بهتر و ... – مفيد خواهد بود و مجموعه اي است كه در فرآيند تكميل و در خوانش عمومي به يك آيين نامه عمومي يا قانون اساسي انقلاب تبديل مي گردد. – مراد از قانون اساسي انقلاب فقط قوانين انقلابي انقلابيون در زمان تغييرات است- در تجربه مكتوب، ايراد و مشكلي هم اگر باشد در طرح نويسي مشاركتي _ از يك تا چند نفر ) به نقد و شرح نويسي گسترده تر در جمع آگاهان و فعالان در روندي تدريجي و مرحله اي به مجموع اي در خور توجه تبديل مي گردد. اين طرح مي تواند مجموعه فعاليتي در فضاي محدودتر و با اهداف خاص در دانشگاه و محله ( منطقه خاص ) باشد يا با فضا و هدفي ديگر ( يا همان هدف ) با شبكه هاي اجتماعي مجازي و واقعي در پي خبر رساني و مباحث انديشه هاي و تجمع هاي انقلابي صورت گيرد. توجه به ارتقا و تقليل هر يك از اين فضاها و هدف ها – به صورت جدا – با توجه به شرابط و مراحل به صورت آگاهانه و هوشيارانه- امري بديهي است که نیازی به توضیح ندارد. خلاصه آنکه تجربیات مکتوب چون طرح و الگویی در معرض خلاقیت و مدیریت یک راهنمای بسیار خوب خواهند بود و جنبه ی دستوری و اجرایی ندارد. اگر چه در صورت تدوین و نقد مناسب مرجعی کامل و جامع است ( آنگونه که در طرح هایی چون از دیکتاتوری تا دموکراسی و موارد مشابه دیده می شود). این طرح مکتوب تجربیات، شناسایی مشکلات و ارائه ی راهکارها و پیشنهادات، مقاله نویسی و مصاحبه های آگاهان و رهبران و نماد فعالان، بیانیه ها به ویژه بیانیه – اعلامیه های مناسبت ها با هدف تعیین عمل و شعار، تذکرات و پیشنهادات مکرر در رجوع به جزوات و طرح های مکتوب را در برمی گیرد. این طرح ها باید در شناخت شعارها و نمادها و رهبران و ساختار و ارتباط گیری و خبریابی و خبر رسانی تا نحوه عمل در راه رفتن و نظر به اطراف انداختن و سخنرانی کردن و بیانیه دادن و تحصن کردن تا ایستادگی و پاسخگویی در اتاق بازجویی و دادگاه و انفعال نداشتن در دریافت حکم و بازی غیر یک سویه با نهادهای حاکمیت و بهره مندی از دیگران به ویژه از فعالان صف اول و وکلا و ...... دارای راهنمایی ها و اشاراتی باشد. با این تجربیات مکتوب ما باید در برابر همه چیر مجهز و آماده باشیم و همه چیز را بدانیم و این قدرت را به دست آوریم که در هر شرایطی ابتکار عمل را به دست آوریم و شرایطمان را مدیریت نمائیم.
- تأکید ویژه ای که در این شرایط باید عنوان داشت مسئله زندان و به طور کلی سیاست ارعاب و وحشت در کاهش سرعت جنبش از سوی حاکمیت است. باید در برابر هزینه های کنونی آگاهی کافی را به دست آرویم و به صورت غیر عادی دچار ترس و وحشت نباشیم. از آنجایی که زندانی شدن در شرایط انقلاب خود به خود یک ارزش است باید به ارزش پرداخته شود و در کنار تقدیرهای مکرر و حمایت های داخلی و بین المللی به منظور افزایش فشار گام برداشت. هیچ حاکمیتی توانایی بازداشت گسترده را ندارد. حتی با همه ی خبرهای هراس افکن در جمهوری اسلامی هیچ گاه این حاکمیت این توانایی را ندارد تا در یک تجمع بیش از چند هزار نفر را به صورت دسته جمعی بازداشت کند و بیش از چند صد نفر را نمی تواند تا یک ماه نگه دارد و بیش از چند ده نفر را نمی تواند بیش از چند ماه در زندان نگه دارد. با توجه به این نسبت ها در نظر بگیرید در یک تجمع اگر آنها قصد بازداشت 200 نفر را داشته باشند با توجه به نیرو و هزینه ی نیروهای سرکوبگر توانایی انتقال و نگه داری 200 نفر توسط آن ها – اصلاً – وجود ندارد. مردم با حضورشان در کنار بازداشت شده ها – در واقع – آزادی آن ها را تضمین می کنند. در صورت انتقال به زندان هم از آنجایی که حکومت موظف به حفظ شرایط حداقل زندگی برای زندانیان بود – فقط اندکی در روزهای نخست به بازداشتگاه های غیر استاندارد منتقل شدند و بقیه در بازداشتگاه های رسمی بودند که شرایطی این گونه دارد – زندانیان جز هزینه های مادی و معنوی (فشارها و مراجعات خانواده و ... ) برای حاکمیت اثری نخواهد داشت. باید در نظر داشت که بازداشت یک فرد باعث درگیر شدن خانواده و اطرافیان فرد در مراجعه به زندان و دادگاه ها و تجمع های آنان و نارضایتی و گسترش آن به اطرافیان فرد بازداشت شده و مذاکرات افراد مختلف است و در نهایت عامل موثری برای مشروعیت زدایی از حاکمیت و تغییر نگرش و رفتار در جامعه است. اینجا باید تحت تأثیر سخنان بازجوها در ایجاد ترس و وحشت قرار نگرفت. اگر عده ای از نزدیکان جز افرادی هستند که ماه ها در زندان مانده اند، این نمی تواند ملاکی برای ایجاد همان شرایط برای دیگران باشد. با یک مرور در تمام مراحل اعتراضات پس از انتخابات – جز هفته های بازداشت گسترده – هیچ گاه بیش از چند صد نفر همزمان در زندان وجود نداشته اند که در صورت آرام شدن نسبی این عده به 100 نفر نزدیک خواهد شد که واقعیت نگه داری زندانیان در شرایط حساس و فشارهای فراوان بیرون است. انقلاب های قرن گذشته به خوبی این مسئله را نشان می دهد که ملحق شدن افراد مختلف به ویژه جوانان پر روحیه و افراد کم تعلق دار، چگونه به شکست بازداشت های دسته جمعی رسید. اگر با روحیه ای خوب و با قصد مقاومت آگاهانه برای نپذیرفتن کلیه ادعاها و ترفندهای بازجوها به سمت زندان بروید، بدانید به زودی این حربه ی استبداد نیز به شکست می انجامد. بدانید که مسئله ی اعدام – به عنوان تهدیدی دیگر و یا شکنجه های وحشیانه – فقط مختص افرادی ست که سوابق خاصی در گذشته داشته اند و هرگز یک معترض تجمعات خیابانی یا فعال سیاسی شناخته شده به اعدام نخواهد رسید. و حتی اگر برای ایجاد ترس حکم اعدام صادر شود، هرگز حاکمیت توانایی اجرای اعدام را ندارد. – این احکام وحشت است. – در این مرحله رهبران باید با حمایت ویژه از زندانیان و ارائه ی توضیح و قرار دادن خود در صف مردم و در معرض بازداشت قرار دادن خود، در فرو ریختن سیاست های ارعاب و تهدید به همگان و جنبش سبز یاری رسانند. جمهوری اسلامی بر این پندار است که " النصر به الرعب ". بنابراین شما ثابت کنید که پیروزی با ایستادگی تا آخر شما حاصل می گردد نه با ترس آفرینی و رفتارهای غیر انسانی و غیر اخلاقی ایشان.
-اعتراضی هم به روند کند برخی اقدامات و راهکارهای معترضان است. گاه در گیر و دار تردید ها و نا هماهنگی ها طرح ها و بیانیه های مناسب و بجا و درخور شرایط منتشر و اجرایی نمی شوند یا با تأخیر صورت تحقق می یابند. این مسئله موجب مشکلات فراوانی تا به امروز شده است. در این باره باید در نظر داشت یک فیلم و تصویر روحیه ساز، یک مقاله مفید و روحیه بخش، اگر برخی ایرادات را هم دارد باید سریع منتشر شود تا از مزایای آن برای جنبش استفاده شود و ایرادات جزئی آن را با توجه به ابتکار از سوی انقلابیون و سرعت در اجرای برنامه ها پوشش داد. شما می توانید با آفرینش هر روزه یک موضوع – اگر ایرادی هم داشته باشد – فقط محاسن آن را _ با توجه به بی شماری این آثار و نیز بی شماری اعضای جنبش، _ در رسانه های مختلف ایجاد نمائید. آنچه اهمیت دارد این است که در همه ی کارها و مسائل از سرعت کند و تأخیری پرهیز کنید. تنها شرط برای سرعت عمل- که نبود و کمبود آن می تواند تبصره ای برای کاهش سرعت باشد – آگاهی است. برای بهتر اجرا شدن این مسئه نیز رهبران باید روندی رو به پیشرفت، با شدت در بیان اعتراضی و افزایش سخن گفتن در بیانیه ها و مصاحبه ها و حضورهای مردم داشته باشند. جنبش سبز امروز به رهبران و فعالان اصلی اش چشم دوخته است. این پیام ها و بیانیه ها باید از فیلترها و سانسورها بگذرد، از روش های نوین و مجازی برای تقویت استفاده کند، نسخه ها و گزیده ی آن دست به دست و دهان به دهان بین افراد منتقل شود و همه ی مسائل و اتفاقات در رویه ی هر فرد یک رسانه است، منتقل گردد و همه افراد کاملاً به عنوان یک سهیم واقعی در تغییری بزرگ که پیش رو است، باید عمل نمایند.
- تردید هایی در مورد آلتوناتیوهای حاکمیت در ایران و وضعیت آینده و شیوه ی حکمرانی به عنوان سوال و مطالبه ی اصلی مطرح است. زیرا که مسئله ی امروز ما نه صرف حاکمانی مستبد بلکه ساختاری است که جز استبداد از آن بیرون نمی آید. این بستر حکومت اسلامی – مد نظر در امروز ایران – بستری است که حاصلخیزی آن فقط و فقط برای بنیادگرایی و دیکتاتوری است. بنابراین باید توضیح مناسب و جامعی در مورد آینده داده شود. اینجا صرف تأکید بر کلیات و ارزش ها بسنده نمی کند و باید به سوالاتی اساسی پیرامون قومیت ها، اقلیت ها، سیاست خارجی و مسئله ی هسته ای، شیوه ی حکمرانی آینده و بسیاری سوالات دیگر پاسخ داد. مسئله فدرالیسم، پلورالیسم و رواداری دینی، سیاست صلح طلبانه با حفظ منافع ملی و تلاش برای آینده بشر در رعایت حقوق بشری و حفاظت از محیط زیست، حکومتی فرادینی-سکولار- دموکرات که هم به آزادی ها احترام می گذارد و هم رفاه را تأمین می کند و در آن خبری از تبعیض و فقر و فساد نیست و بسیاری از مسائل دیگر از جمله پاسخ های مشابه ای است که باید داده شود. ولی آنچه که بیش از همه مدنظر و مورد سوال مخاطبان جنبش سبز است؛ روزهای نخست پس از انقلاب – تغییر وضع موجود- پیرامون نفر اول حاکمیت و نحوه ی برگزاری انتخابات و نظارت و قانون گذاری و آزادی رسانه ها و صدا و سیما و ارتش و نیروی انتظامی است که شاید پاسخی چنین؛ که در بدو امر دولت موقتی به ریاست میرحسین موسوی- یا دیگری از رهبران جنبش سبز چون عطااله مهاجرانی، مهدی کروبی و ... – تشکیل می شود تا در ظرف چند ماه- مثلاً 6 ماه- شرایط برگزاری انتخابات آزاد و سراسری با نظارت همه ی گروه ها و مردم ناظران بین المللی و بی طرف را فراهم آورد. در این مدت ارتش و سپاه با مدیریت افرادی نظامی- ارتشی- که دخالتی در سیاست ندارند، نظم مجدد می یابد. از فرار سرمایه باید جلوگیری شده و زمینه ی سرمایه گذاری های کلان به سرعت فراهم شود. صدا و سیما رویه ای روادارانه و با رعایت کلیه اصول تساهل و تسامح را پیشه می کند. مجلسین قانون گذاری و نظارت تشکیل می گردد و رفراندم های لازم انجام می شود و ... . باید در نظر داشت که این تساهل و تسامح نه فقط مسئله ای حقوق بشری بلکه تأمین کننده منافع ملی و پیشرفت آینده است. – در کشور هایی که انقلاب های رنگی صورت گرفت اگر چه تساهل و تسامح گاه باعث بازگشت گروه دیکتاتوری به عرصه رقابت برای دسترسی به قدرت – معمولاً پس از چند سال – شده است اما مزایای آن حفظ سرمایه های اقتصادی در کشور بوده است. این سرمایه ها که در اختیار مدیران و حاکمان قبل از انقلاب بوده است با قرار گرفتن در خدمت گفتمان انقلاب به شدت خرج بازگشت به قدرت شده که نتیجه اگر به شکست ائتلاف انقلابیون هم منتهی شود ولی اقتصاد کشور را تأمین و تثبیت می نماید. در کنار این مسئله به گفتمان اصیل انقلاب هم ضربه ای وارد نخواهد شد و حتی گردش قدرت متضمن دموکراسی اصیل نیز می گردد- بنابراین آنچه که در اینجا اهمیت دارد پاسخگویی به ابهام شرایط پسا انقلابی به عموم مردم است.
-عده ای با توجه به عموم احوال انقلاب، بیم نا امنی و تجزیه و غارت و ضربات جدی به اقتصاد کشور را در شرایط انقلاب و پسا انقلابی دارند. در این باب با اشاره های دقیق و مستدل با توصیف ضربات تخریبی یک انقلاب نرم که زیر ساخت ها را هدف قرار نمی دهد و آسیبش نهایت به امکاناتی است که به خودی خود باید سالانه یا در ظرف چند سال تعویض گردد و نسبت آن با ویرانی های جنگ احتمالی و یا عقب ماندگی و ضربات سهمگین چپاول دولتی اموال ملی و آثار مخرب تحریم است پاسخ گفت. همچنین باید در بیانیه ها از تخریب اموال شخصی و تاراج و غارت در شرایط بحرانی و تضمین های آرامش بخش داده شود. در باب نا امنی و مسئله ی تجزیه که مورد سوال است نیز باید این بیان و توضیح رهبران و فعالان به نحوی باشد که مردم این استدلال ها و توصیف وضعیت را بپذیرند که بلافاصله با اعلام عفو ملی و ایجاد شرایط دوری از خشونت و دوری از انتقام- رجوع به سیاست بخشش توأم با عدم فراموشی ( ببخش، اما فراموش نکن) – و همچنین اعلام منطقه سبز در نقاط مختلف برای خلع سلاح از نیروهای خود سر، امنیت به شهرها بازگشته و افرادی که بیم برخورد دارند در ساختار انسانی و حق مدارانه حکومت جدید جذب می گردند و آرامش فراگیر می شود. آنچه که مهم است اطمینان از عدم وجود ترور و بمب گذاری است که در صورت از بین رفتن بستر خشونت، آن از بین می رود و اساساً وظیفه ی رهبران برطرف کردن هرگونه نگرانی مردم است. در موضوع تجزیه نیز با احترام به خواست همه ی قومیت ها – و اقلیت ها – با پذیرش همه ی اجحاف ها و ظلم های گذشته، شرایط همزیستی در کنار هم در یک فدرالیزم- احترام گذار به فرهنگ های بومی و قومی- فراهم می گردد. درباره ی این مسئله با توجه به در هم آمیختگی اقوام در ایران و نگاه های نوین در عصر جهانی شدن فرهنگ ها و روابط می توان با رفع محرومیت ها و ظلم هایی که دراین سال ها وجود داشته به برطرف شدن این دغدغه امیدوار بود.
- مسائلی چون تصمیم انقلاب در موضوعات سپاه، بسیج، نیروهای امنیتی، وزارت اطلاعات، قوه قضائیه و..... از جمله مسائلی است که باید با تأکید بر ارزش ها و اصول جنبش، امروز پاسخ داده شود. تساهل و تسامح و عفو عمومی و خارج کردن کشور از وضعیت نظامی، ضرورت پاسخگویی به مردم درباره جنایات، دوری از مجازات های غیر انسانی و غیر اخلاقی و دیگر موضوعاتی که مورد اتفاق نظر از سوی همه ی فعالان و رهبران سبز است، در این باره راهگشا است. این مسئله از جمله مسائل پاسخ دهنده ی امنیت و آرامش آینده است. ما در این زمینه به اصل تقصیر و معذوریت باید نگاهی انسانی داشته باشیم و با جمیع شرایط معیشتی و ناآگاهی و تحت تأثیر بودن در دوران استبدادی با کارگزاران خرد و کلان حاکمیت برخورد کنیم. احزاب حامی جمهوری اسلامی- حتی حامیان اصل ولایت فقیه- در دایره ی آزادی احزاب و آزادی عقیده، با برخورد حذفی روبرو نمی شوند. روحانیت در یک سکولاریسم واقعی مدنظر و گفتگو قرار گرفته می شود و به روحانیت نگاه سیاسی صورت نخواهد گرفت. این نگاه در بی توجهی به دین سیاسی هم در برخوردها و مواخذه مورد نظر است و هم در بازگشت به سیاست. بنابراین حضور آن ها در عرصه سیاسی نهایتاً حضوری صنفی است و حق پیشینی و خاصی ندارند. باید رهبران و فعالان بر ارزشی و اخلاقی بودن فرآیند تغییرات و رفتارهای انقلابیون تأکید و مراقبت داشته باشند. واقعیت مفید بودن سکولاریسم به حال دین در رعایت حرمت و جایگاه دین بحث شود و از روحانیون انقلابی تجلیل و تاریخ تحریف شده تشیع در تشکیل حکومت، رسوا شده و تاریخ واقعی اخلاق مداری دینی و سیاست گریزی روحانیون واقعی بیان گردد.
- مسئله ی پلیس و لباس شخصی ها از جمله مسائلی است که در شرایط امروز باید مورد مداقه ای هوشیارانه قرار گیرد. این مسئله ی اساسی در استفاده از جوانان مجبور ( مأمور و معذور ) به تهدید و ارعاب برای حمله به جمع مردم است که عمدتاً از میان افراد نا آگاه از مناطق دورافتاده و با شستشوی شدید مغزی صورت می گیرد. باید در راس برنامه های آینده ی جنبش، توجه و پرداخت به این موضوع وجود داشته باشد. باید زمینه ی ارتباط و گفتگو در سربازخانه ها و زمینه ی لزوم گفتمان گسترده برای اطلاع همه ی خانواده هایی که سربازانی در نیروی انتظامی دارند و همچنین خانواده و افراد جوان و کم سن و سالی که در پایگاه های مقاومت – مورد استفاده ی غیر انسانی دستگاه سرکوب هستند- فراهم آورد. در این زمینه باید قبح حمله و برخورد با یک هموطن و راستین بودن حق اعتراض او معرفی گردد. باید به سربازان و بسیجیان گفته شود که قویا ممکن است خشونت حاکمیت علیه خانواده خودشان (برادر، خواهر، مادر ، پدر، همسر و ... ) یا دوستان، آشنایان، معلمان و ... آنها به کار رود. باید به سربازان و بسیجیان گفته شود که خشونت اعمال شده از طرف آنها دقیقا متوجه بی گناهان و مردم عادی است نه دشمنان مردم یا عناصر بیگانه و ... . باید بدانند که معترضان نه به خاطر مسائل شخصی- بلکه منافع ملی- و نه به دستور و سرسپردگی عوامل خارجی و ضد ارزش – و ضد دین – بلکه افرادی چون خود او هستند که با دغدغه های ملی و انسانی و اخلاقی خواهان توجه به حقوق انسان ها و آزادی ها و پایان کشتار و شکنجه و سرکوب و تاراج اموال ملی و مدافعان صلح و مواردی از این دست هستند. موضوع مهم درباره پلیس تمرد سربازان است. تمرد باید از سوی فعالان جنبش تبلیغ گردد و به عنوان یک ارزش شناخته شده- که در آینده مورد تقدیر خواهد بود- معرفی گردد. سرباز باید بداند که عواقب تمرد زیاد نیست و در برابر آسیب های وجدانی و ملی سرکوب هیچ است. تمرد به صورت دسته جمعی تقریباً هیچ عواقبی ندارد و این تمرد پاسخ معقولی دارد که شما نتوانسته اید بر روی مردمی که هیچ سلاحی نداشته اند و حتی رفتار آرامی داشته اند، باتوم فرود بیاورید. شما باید با این سوال فرماندهان خود را روبرو کنید که وظیفه شما چیست و آیا شما باید با دزدان اموال و آن هایی که سلاح گرم و سرد در دست دارند و معترض جان و مال مردم شده اند برخورد کنید یا مردمی که حق آن ها پایمال شده است و مورد ستم قرار گرفته اند. مسئله ی تمرد مأموران و بی اعتقادی بسیجیان به ادامه ی حضور برای سرکوب مردم مسئله ای است که احتیاج به تبلیغ و فعالیت بیشتر دارد.
- گفتگو با حاکمیت کنونی ایران نیز از جمله مسائل مهم این روزهاست. این گفتگو باید گفتگویی برای ایجاد تفرقه و شکاف در میان جبهه مخالفان تغییر وضع موجود باشد. حاکمان و مدیران باید بدانند از تخصص های مدیریت آن ها در صورت تغییر استفاده خواهد شد. اساساً تغییر و وضع حال ملاک برای سنجش و تصمیم گیری درباره ی آن ها خواهد بود و نه گذشته آن ها. کروبی، موسوی و خاتمی و سال ها پیش از آن ها سروش و مهاجرانی و مقدم بر همه ی ایشان آقای منتظری نمونه های خوبی هستند که نشان داده اند در صورت تغییر و معذرت خواهی از گذشته- که بسیار امر پسندیده ای است- یا حتی بدون معذرت خواهی، به وضعیتی دگرگونه از گذشته محبوب همه گروه ها خواهند شد و حتی احترام مخالفانشان را نیز بر می انگیزند. خوشنامی امروز اینان با تصمیمی برای تغییر و ماندن ایشان بر تصمیم خوشنامی رفتار انسانی و در برابر منفعت طلبی، الگویی نیک برای کارگزاران و حاکمان امروز ایران است. در گفتگوی با ایشان باید اصل بخشش و ادبیات دوستی و رفتار انسانی در آینده غالب باشد و در گونه ی عمل بر روابط دورن حاکمیت نیز باید تلاش در ایجاد ترس و رعب بیشتر این افراد از یکدیگر در تقویت بی اعتمادی و احتمال بروز بحران از درون اصولگرایی امروز است. البته سیاست تهدید در مورد آینده این افراد با تأکید بر این که فرض بر این است که شما تا امروز نمی دانسته اید و چنین بوده اید. ولی اگر بدانیم آگاهانه چنین می کرده اید در آینده وضعیتی بد خواهید داشت. یا اینکه به آن افراد گفته شود که در رفتار اطاعت و پیروی بی چون و چرا از استبداد جز پیشروها نباشند و در حد توان تمرد و کم کاری داشته باشند و به مردم و معترضان کمک کنند.
- در روش های اعتراضی باید مطالعه و بررسی جامعی صورت گیرد و هریک در حد توان خود با عدم حضور در مکانی خاص- محل کار یا تحصیل و ....- یا تجمع و مراجعه زیاد به محلی دیگر، نوشتن شعار و کمک مالی و نامگذاری و حضور در برنامه های اعتراضی و حمایت از هنرمندان و ورزشکاران سبز و تحریم اجناس و افرادی که وابستگی به استبداد دارند و اعتراض به کشورهای حامی استبداد- با تحریم اقتصادی و اعتراض به تیم ورزشی– و موارد فراوانی که در مجموعه های نوشتاری در عمل اعتراضی در قالب کمپین مبارزه مسالمت آمیز آمده، اقدام کرد. بحران آفرینی در خدمات شهری، حمل و نقل و برق و گاز و ... از دیگر موارد مورد اهمیت است.
- دانشگاه نیز به عنوان مهم ترین پایگاه حامیان تغییر وضع موجود باید مورد توجه ویژه قرار گیرد و در کنار این توجه مدارس و آموزش و پرورش نیز با سیاستی همگونه مورد هدف باشد. در دانشگاه اصول فعالیت منتقدانه و معترضانه با رجوع به تجربه های سال های سال اعتراض بسیار گسترده و آزموده است- در این زمینه بارها به صورت مکتوب متونی را در اختیار دوستانم قرار داده ام و بارها نیز در برنامه ریزی های مکتوب تشکل ها و صحبت های فعالان برجسته جنبش دانشجویی در نشست ها این گستردگی تجربه را دیده ام- تجمع با همه ی ملزومات از تعیین زمان و بستر سازی و تهیه تراکت و بیانیه و پوستر و دعوت و همکاری از دانشجویان و تهیه ی لوازم اجرای تریبون ( سیستم صوتی و موسیقی و پلاکارد و کادر اجرایی و سخنران ) و همچنین اعتراض های صنفی و تهیه نشریات و شبنامه ها و شعار نویسی و تشکیل گروه ها و دوره های سیاسی و تحصن و اعتصاب غذا و ملاقات ها و ساختارسازی فعالیتی و حضور در خوابگاه ها و دانشکده ها و ارتباط با اساتید و.... همه و همه بارها گفته شده است. – در آینده نیز قصد تهیه جزوه ای برای کار دانشجویی دارم که از آماده شدن آن توسط دوستانم استقبال می کنم- اما آنچه که درباره ی نقش دانشگاه باید گفت فراتر از فعالیت دانشجویی است. دانشجویان علاوه بر این نقش و نقش های رسانه ای در شکل دهی پایگاه های خبری و آگاهی رسانی حضور شجاعانه ی پیوسته در همه تجمعات نقش محوری در شکل گیری هر اعتراض بزرگ را دارا هستند. دانشجویان در شرایط رکود، جانی دوباره به جنبش ببخشند و در واقع قسمتی از جنبش هستند که تضمین کننده ی پایان ناپذیری مسیر امروز است. در بسیاری از نکاتی که در بالا گفته شد دانشجویان نقش اساسی دارند. هسته های تجمعات منسجم و با برنامه و مدیران آگاه اعتراضات همین دانشجویان هستند. البته اصرار و تأکید بر دانشجویان نباید موجب فراموشی از نقش اساتید و ضرورت حضور علنی و حمایت همیشگی و شجاعانه ی ایشان باشد. نکته ای خاص هم اینکه در این برهه که تشکل های دانشجویی منتقد شرایط آزاد فعالیت را ندارند نقش شوراهای صنفی و انجمن های علمی بیشتر می شود. در مورد نشریه هم در صورت ادامه لغو مجوز ها شبنامه ها با برنامه ای مناسب برای توزیع بسیار ایده آل است. چه خوب می شد اگر تلاش عده ای از دوستان در راه اندازی نشریه ای سراسری از طریق یکی از تشکل های فراگیر دانشجویی به ثمر می رسید و شاهد نشریه ای سراسری – شبنامه ای سراسری- می بودیم. راه اندازی پایگاه خبری جدید و فراگیر برای دانشجویان ایران و نزدیک شدن همه ی گروه های دانشجویی و تبدیل شدن آن به رهبر رسانه ی دانشگاه و جنبش دانشجویی از دیگر اتفاقاتی است که در صورت تحقق کمک شایانی به جنبش خواهد کرد و البته خوشحالم که طبق گفته دوستان مقدمات و فعالیتهای ابتدایی این عمل در سایت دانشجو نیوز انجام شده است و امیدوارم هرچه زودتر تبدیل به یک پایگاه خبری فراگیر برای جنبش دانشجویان ایران شود.
***
آنچه که در بالا آمد تلاشی آغازین برای مکتوب کردن تلاش برای تغییر وضع موجود است تا نقش آگاهی تقویت گردد و اثرگذاری هر عمل معترضانه افزایش یابد. اگرچه برخی مسائل چون نقش اندیشه و اندیشمندان و رهبران فکری غفلت شده است ولی باشد که در فرصتی در آینده در تکمیل این آغاز تلاش بیشتری شود و سایر دوستان این اندک پر خطا را به اثری مفید حال آینده مبدل سازند تا پیروزی شیرین تری داشته باشیم.
مجید توکلی
خرداد 1389 _ زندان اوین
منبع: دانشجو نیوز
وارد شده : 7 خرداد 1389 – 28 می 2010
برگشت به صفحه اصلی