مقاله زیر بتاریخ هشتم شهریور ماه در سایت "جرس" به امضای "یلدا آراسته" در رابطه با قتل عام زندانیان سیاسی که در سال 67 به دستور و فتوای خمینی به اجرا درآمد، درج گردیده است. سایت جرس کوشیده است تا با دیدی انتقادی به این جنایت بنگرد، اما با این تلاش که پای "امام راحل" به میان کشیده نشود و "تقدس" او محفوظ باقی بماند. اما کیست که نداند مسئولیت اولین چماقی که در 59 در مقابل دانشگاه بر سر معترضین به نظام روحانیت فرود آمد تا جنایت کهریزک و شکنجه های قرون وسطائی که هم اکنون در تمامی زندانهای کشور انجام می گیرند، در وحله نخست متوجه بنیانگذار "نظام جور و ستم ولایت فقیهی"، یعنی شخص "خمینی" است و بقیه اعوان و انصار او بشمار می روند. در هر حال اگر کسی قصد "اعتراف در پیشگاه مردم" دارد، "صادقانه" پای پیش گذارد و بگوید :" خمینی مسبب اصلی این جنایات است" وگرنه اینگونه "اعترافات" آب در هاون کوبیدن است..... در هر حال قضاوت را به عهده خوانندگان می گذاریم. و اینک عین مطلب مندرج شده در جرس:
«اشتباهی جبران ناپذیر یا اعتراف به اشتباه بعد از ۲۲ سال؟»
یلدا آراسته
جرس: " نفر اولی که به داخل اتاقی که هیأت در آن مستقر بود برده شد، جهانبخش سرخوش بود که تنها هشت ماه از دوران محکوميتش باقی مانده بود.شايد بيش از يک دقيقه نگذشت که او از اتاق بيرون آمد و ما شنيديم که آقای ناصريان، مدير زندان با صدای بلند به نگهبان گفت: "ببرش به چپ".
"چپ" در واقع محل حسينيه و آمفی تئاتر زندان گوهردشت بود و افراد را به آنجا می بردند و لحظاتی بعد به دار می آويختند.من معتقدم که بسياری از دوستان ما تا لحظه ای که طناب دار به گردنشان افتاد متوجه نشده بودند که چه بر سرشان قرار است بيايد."
این بخش کوتاهی از خاطرات مهدی اصلانی است که در در سال 1367 در زندان گوهر دشت به جرم گرایشات چپ زندان بود و از اعدام های گسترده شهریور ماه سال 67 جان سالم به در برد.
22 سال می گذرد از شهریور ماهی که که سیاه ترین تابستان ایران نام گرفته است. تابستان سال 67 علاوه بر پایان جنگ ایران و عراق و حمله مجاهدین به خاک ایران ،خون چندین هزار زن و مرد را نیز روی دست جمهوری اسلامی ایران گذاشت.
هر چند دودهه سردمداران حکومت ایران سعی بر آن داشتند تا این اتفاق تلخ تاریخی را مسکوت نگه دارند ،اما بعد از گذشت سالها امروز کسانی که خود در آن مقطع زمانی مسوولیت های حکومتی داشتند از آن اتفاق به تلخی یاد می کنند و آن را اشتباه بزرگی می خوانند که نباید در برابر آن سکوت می کردند.
22 سال زمان زیادی نیست که خا طره مرگ یک فرزند،مادر یا پدر آنقدر کهنه شود که از یاد برود ، امروز با رویکرد جدیدی که برخی سیاستمداران در آن خصوص در پیش گرفته اند شاید این پرونده بسته شده مسیر دیگری را پیش رو داشته باشد.
سایه انتقام بر زندان ها
شاید همه چیز از اواخر مرداد ماه سال 67 آغاز شد . در حالی که تیر ماه همان سال با قبول قطعنامه 598 جنگ هشت ساله میان ایران و عراق پایان یافته بود، اعضای مسلح سازمان مجاهدین خلق از مرزهای غربی وارد ایران شدند.عملیات " فروغ جاویدان " که با شعار " امروز مهران ، فردا تهران " آغاز شد با عملیات دفاعی " مرصاد" سرکوب شد.
مجاهدین خلق نتوانستند از غرب ایران جلوتر بیایند اما این هجوم آنها به خاک ایران تبعاتی سنگین تر از یک جنگ میان نیروهای امنیتی ایران و آنها به جا گذاشت.
زندانیانی که در سالهای دهه شصت به اتهام همکاری با گروه مجاهدین دستگیر شده بودند و حتی کسانی با گرایش های چپ و لائیک در زندان ها بودند در معرض احکام ناگهانی قرار گرفتند که نتیجه عصبانیت سران حکومت از حمله مجاهدین به خاک ایران بود.
تنها یک معترض
مرحوم آیت الله منتظری تنها کسی بود که از سال 1360 و آغاز دستگیری های بر سر رعایت موارد " حقوق بشر" در خصوص زندانیان تاکید داشت.
او تنها معترض به اعدام هایی بود که بسیاری به خاطر مصلحت های نظام و حکومت در برابر آن سکوت کرده بودند.
آیت الله منتظری در خاطراتش از نامه ای بدون تاریخ اما منسوب به آیت الله خمینی نام می برد که در آن دستور به اعدام زندانیانی داده بود که بر سر " موضع خود پافشاری" کرده باشند.
بر سر موضع خود هستی یا نه ؟
آیت الله منتظری از اجرای حکم اعدام برای کسانی نقل می کند که پیش از این عملیات محاکمه شده بودند و به سالهای مختلفی حبس محکوم شده بودند.
" طرف را ميآوردند به او ميگفتند بگو غلط كردم، او هم به شخصيتش برمي خورد. نمي گفت، ميگفتند پس تو سرموضع هستي و او را اعدام ميكردند! در همين قم يكي از مسئولين قضايي آمد پيش من و از مسئول اطلاعات قم گله ميكرد كه ميگويد تندتند اينها را بكشيم از شرشان راحت شويم، من ميگويم آخر پرونده هاي اينها را بررسي كنيم يك تجديد نظري در حكم اينها بكنيم، ميگويد حكم اينها را امام صادر كرده ما فقط بايد تشخيص موضوع بدهيم، به بعضي افراد ميگويند تو سر موضعي؟! او هم نمي داند كه قضيه از چه قرار است ميگويد بله، فوري او را ميبرند اعدام ميكنند."
اعدام ها را متوقف کنید
بعد از اتفاقاتی از این دست بود که آیت الله منتظری نامه ای به آیت الله خمینی نوشت و شرایط زندان ها و اعدام ها را در آن توضیح داد.
او خواستار پایان دادن به اعدام ها و یا حتی تغییر در نحوه دادرسی شده بود و در نهایت در این نامه آورده بود چنانچه با هیچ کدام از این ها موافقت نمی کنید زن ها و مادران فرزندان را از حکم اعدام دور نگه دارید.
با این همه این نامه تاثیر چندانی در وضعیت زندانیان نداشت. شکایت مقام های قضایی از رفتار با زندانیان بیشتر از هر کس دیگری به گوش آیت الله منتظری می رسید.
در نامه دیگری که آیت الله منتظری به آیت الله خمینی نوشت، آورد: " سه روز قبل قاضي شرع يكي از استانهاي كشور كه مرد مورد اعتمادي ميباشد با ناراحتي از نحوه اجراي فرمان حضرتعالي به قم آمده بود و ميگفت : مسئول اطلاعات يا دادستان – ترديد از من است – از يكي از زندانيان براي تشخيص اينكه سرموضع است يا نه پرسيد: تو حاضري سازمان منافقين را محكوم كني ؟ گفت آري، پرسيد حاضري مصاحبه كني ؟ گفت آري، پرسيد حاضري براي جنگ عراق به جبهه بروي ؟ گفت آري، پرسيد حاضري روي مين بروي ؟ گفت مگر همه مردم حاضرند روي مين بروند! وانگهي از من تازه مسلمان نبايد تا اين حد انتظار داشت، گفت معلوم ميشود تو هنوز سر موضعي و با او معامله سرموضع انجام داد."
اعدام در محرم
با این همه محرم هم از راه رسید و اعدام ها در ایران ادامه داشت. آیت الله منتظری در خاطرات خود نقل می کند که خواستار این شده است که به خاطر فرا رسیدن ماه محرم اعدام ها را متوقف کنند.
اعدام هایی از این دست بدون در نظر گرفتن هیچ کدام از حقوق زندانیان بر اساس نامه ای است که آیت الله منتظری در خاطراتش می گوید که نمی تواند " قاطعانه" آن را به آیت الله خمینی منسوب کند.
او در کتاب خود می آورد : " بعد از پيروزي انقلاب هم ايشان در سخنراني هاي خود نسبت به رعايت حقوق زندانيان تاكيد داشتند و حتي پس از حادثه هفتم تير كه طبعا اوضاع خيلي داغ بود ايشان در سخنراني خود نسبت به حقوق زندانيان تاكيد ميكردند كه مبادا مسئولان به فكر انتقام از آنها باشند; اما اينكه چه شد اين اواخر اين نامه از ايشان منتشر شد يا اينكه اصلا نامه به خط خود ايشان است يا نه، من قضاوت نمي كنم و اين مساله براي من هم تعجب و مبهم است ."
دادگاهی که هنوز تشکیل نشده است
در ٢٣ دی ماه ١٣٦٧ مدارک و اسناد مربوط به کشتارها در اختیار مجمع عمومی سازمان ملل قرار گرفت، اما نه این مجمع و نه شورای امنیت هیچکدام گامی برای واکنش نسبت به این جنایت گسترده برنداشتند.
به نظر میرسد سکوتی هماهنگ و سنگین حتی در جامعهی جهانی نسبت به اعدامهای دستهجمعی تابستان سال ١٣٦٧ وجود داشت. برخی از کارشناسان بر این باورند که جامعهی جهانی مایل بود که درهای اقتصادی خود را بر ایران بازکند پس چشم خود را بر روی این کشتارها بست.
بسیاری از کارشناسان حقوقی معتقد هستند که تشکیل نشدن دادگاهی بین المللی برای رسیدگی، تا به حال بیشتر از هر چیز به علت سیاسی است و اینکه کسانی که باید به عنوان پاسخگو در برابر دادگاه حاضر بشوند هنوز در ایران مقام های بلند پایه ای محسوب می شوند.
اعدام های بدون دادگاه
سال گذشته مرکز اسناد حقوق بشر ایران، گزارشی منتشر کرد که بر اساس آن "در میان اعدامیان زندانیانی بودند که دوره زندانی خود را گذرانده بودند ولی از باورهای سیاسی خود برنگشته بودند. دیگر اعدامشدگان شامل افرادی میشدند که هنوز دوره محکومیت خود را میگذراندند، کسانی که مدتها بدون اتهام در بازداشت بودند و افرادی که آزاد و دوباره بازداشت شدهبودند".
در این گزارش تصریح شده است که "حکومت ایران هرگز کسانی را که مخفیانه اعدام و شکنجه شدند شناسایی نکرد و هرگز توضیحی برای این جنایت اعلام نکردهاست. با این حال بسیاری از کسانی که مسئول این کشتار بودند همچنان به کار خود در مناصب قدرت در حکومت ایران ادامه میدهند".
پایان یک سکوت
تمام کسانی که در آن سالها در ایران سمتی داشتند بر سکوت خود باقی نماندند. عطاء الله مهاجرانی در یادداشتی با انتقاد از جایگزین شدن مصلحت نظام به جای آرمان های انقلاب، اعلام کرده است که "همه ما که در برابر کشتار جوانان در سال 1367 ساکت ماندیم. گمان می کردیم شرایط جنگ و تهدید خارجی می تواند مجوزی برای چنان جوان کشی باشد، که در تاریخ ما کمتر نظیری برای آن می توان یافت".
وزیر ارشاد دولت اصلاحات با اشاره به اعتراضات آیت الله منتظری به اعدام های سال 67 نوشته است: "آن روز ها تنها یک صدا از سراسر مسئولان کشور و نظام برخاست. صدای آیت الله منتظری، به جوان کشی اعتراض کرد، و از موقعیت سیاسی که داشت برکنار شد. در برابر اقدامی که او کرد آن موقعیت سیاسی که ارزش و اعتباری نداشت".
پس از آن مصطفی تاج زاده نیز با انتشار نامه ای سکوت خود و هم دوره ای هایش در سالهای دهه شصت را اشتباه خواند.
تاج زاده در نامه اش آورده است :" سكوت تأییدآمیز درباره نحوه محاكمات دادگاه انقلاب خطای ما بود....به همین دلیل ما حتماً باید اعتراف كنیم اما نه در دادگاههای نمایشی و آن طور كه بازجوها میخواهند و به اتهامات موهوم مرتكب نشده، بلكه در پیشگاه ملت و بر اساس حقیقت."
22 سال دیر نیست
در سه راه افسريه در جنوب شرق تهران جاده ای است به نام بلوار امام رضا که سرآغاز جاده تهران مشهد است.
پانزده شانزده کيلومتر از ابتدای این جاده که بگذرد سمت چپ گورستان خاوران است.هر سال و شاید هم هر ماه و هر هفته کسانی آنجا گرد هم می آیند تا یادی از عزیز از دست رفته اشان بکنند.
با این همه این خانواده ها مطمئن نیستند که آیا عزیز از دست رفته اشان در خاوران است یا در جایی دیگر. قبرهای بی نشان آخرین زخمی است که نبودن عزیزی بر دل خانواده ها می زند.
قربانیان دهه 60 وکیل نداشتند. دادگاه هایشان استانداردهای لازم را نداشت.آنها حتی قبر هم ندارند اما مانند هر از دست رفته دیگری در این جهان خانواده ای داغدار دارند.
خانواده هایی که در این 22 سال همواره مجبور بوده اند سنگینی بار خانواده اعدامی را هم در جامعه به دوش بکشند.
22 سال زمان زیادی نیست برای آنکه با اعتراف به اشتباهی دل خانواده ای داغدار کمی آرام بگیرد.
تاریخ انتشار: ۰۸ شهریور ۱۳۸۹