انا لله و اناالیه راجعون !
هیچگاه سیمای پدرانه و زحمتکش و دستان مهربانش را از یاد نمیبرم آنزمان که در بند ۱، ۳، ۸، قزلحصار بودم. عمو جلیل پدر زندانیان بود پدر و حامی تمام زندانیان ، از هر طیف و گروه ، با هر مسلک و عقیده ، نزدیک بودن به عمو جلیل فقط یک شرط داشت ، تواب نباشی و در شدائد زندان صبور چون کوه بایستی. زمانی که از زندان خمینی آزاد میشد ، شور و هیجان عجیبی در بند ۳ قزلحصار حاکم بود. بچه های سال ۶۰ به خوبی یادشان است. شهید مجاهد هوشنگ و عباس در زندان بودند ، شهدای مجاهد سهیلا و مهری نیز همینطور ، عمو جلیل پیر بود و اسیر زندانبان ، خاری بود به چشم لاجوردی جلاد و آبروی همه زندانیان ، وجودش سرشار از روحیه بود، برای تمام اسیران مجاهد و چریک های فدائی خلق،
هنوز تسبیح شاه مقصودش را دارم که هنگام آزادی در میان انبوه زندانیان و در چشم زندانبان در زیر هشت به گردان من انداخت. امروز تمام مردم تهران که عمو جلیل را میشناختند عزادار بودند و بچه های نازی آباد، دروازه غار ، جوادیه، شیر خورشید، سینا ، هاشمی، آزادی ، شهرک غرب ،و ... عمو جلیل از مردم بود ، مرد بزرگ با آرزوهای مردمی ... آرزوی دیدار عباس و ...عزیزانش را ،،، همیشه از دیدارش از شهر اشرف میگفت و از بازگشتش که ماموران اطلاعات بیشرمانه آزارش میدادند. عمو جلیل تجسم کامل یک انسان آزاد و مبارز و نترس بود، هرگز در بیان حرفهایش خود سانسوری نکرد و لاجوردی جلاد همیشه در برابر زبان عمو جلیل در زندان عاجز بود. پیام عمو جلیل به تمام مبارزان در واپسین روزهای پر افتخارش این بود : مبارزه ، مبارزه و مبارزه تا این آخرین نفر... چرا که رژیم سر تا پا فساد آخوندی پایان عمرش سر رسیده ، و این را با تمام وجود بیان میکرد.
خدایش بیامرزد که مانندابوذر زاده شد , مانند ابوذر زندگی کرد و مانند ابوذر مرد. و سر سوزنی مماشات نکرد و روح بلندش به روح پسران و دختران شهیدش پیوست : عزیز محمد رحیمی ، هوشنگ محمد رحیمی، سهیلا محمد رحیمی و مهری محمد رحیمی که تماماً به دست جلادان خمینی شهید شدند.
حمزه شریعتی
۲۵ شهریور ۱۳۸۹ تهران
برگرفته از: پژواک ایران