.... .... .... .... ....
.

نامه وارده


با سلام

هیچ مبارز راه آزادی را نمیشناسم که چهره ای غمگین داشته باشد.یادم می آید که به زندان رفته بودم به ملاقات دو اسطور ه دین ورز و دو پیشتاز مبارز. مرحوم آیت الله طالقانی و مرحوم مهندس استاد دکتر مهندس مهدی بازرگان.دو چراغ همیشه روشن راه راست و راه رشد .چنان شاد و خندان بودند که از آن ستارگان آسمان نیکی و پاکی و هدایت همیشه در بند و زندان . پند گرفتم و در تمام دوران زندگی پر عذابم به این پند عمل کردم.با چهره ای گشاده اما غمی دردل.برای رهایی مردم.اگر ظالم ظلم میکند چرا مظلوم نگران و غمگین باشد وقتی به وظیفه اش به تمام و کمال عمل میکند!؟

همین آگاهان در زمان شاه خائن از قول پیامبر میگفتند که / مردم شهری که در آن شهر. حتا یک نفر . در یک شب . گرسنه بخوابد. بمن ایمان نیاورده اند ./ خاموشان در برابر ظالم شیطان کوچکند./ وقتی با حسین نیستی.چه به دور کعبه . خانه خدا بگردی. و چه به دور کاخ سبز معاویه . هردو یکیست./یا باید کار ی زینبی بکنی و یا حسینی. وگرنه شیعه علی نیستی./ یا بمیر و یا بمیران . اگر میتوانی بمیران و اگر نمیتوانی بمیر ./حرف بی عمل . مثل در خت بی ثمر است ./ نترسید . نهراسید .و شما از برتران هستید . اگر از ایمان آورندگان باشید./ اگر یک انسان بیگناه را بکشند . انگار همه ی انسان هارا کشته اند./ اگر ظالمی همه راه های مسالمت آمیز دفاع از مردم را میبند د . چاره اش . مسلح شدن و دفاع از خود است ./ هر کس در برابر ستمگر سکوت کند . در ستمگری اش شریک است ./ تعجب از مسلمانی دارم که گرسنه سر بر بالین میگذارد . اما شمشیر تیزش را بر نمیدارد و بر مسببین نمیشورد./ و هزاران اشعار و احادیث و آیات قرآنی و قصه های انگیزاننده ی دیگر... و حالا نگاه کنید به کارنامه دولت ها ی بعد از دولت و حکومت مرحوم استاد بازرگان که دولت امام زمانی بود و دولت کوتاه مدت بنی صدر . و پس از کودتای ننگین هزار و سیصد و شصت.علیه بنی صدر.

همه اش جنایات عریان . همه اش دروغ و فریب و تهمت و همه اش سکوت و سقوط و سجود به در گاه ظالمان و قاتلان و جنگ افروزان اصلی.و منفجر کردن خانه های ما که صاحب و فرزند اصلی انقلاب بودیم و کشتن فرزندان ما و تجاوز به نوامیس ما و آواره کردن ما. و ترور در تبعید ما و فصل کردن ار تباطات خانودگی ما و هزاران جنایت علیه بشریت و محصور کردن آیات عظامی که ضد استبداد بنام خدا و دین بودند . و در راس همه استاد علامه منتظری.

حالا آقای خاتمی . حساب میکند که در کجا ایستاده بود. و چه شراکتی در اینهمه جنایات امامش و رهبر تازه امامش داشته است . با محافظه کاری . و با سکوت و با عمل هشت ساله اش . بقول خودشان در نقش کمتر از / یک آبدار چی/ بودنش!!! . و بد تر از همه . مدافعان حق شخصی و حقوق ملت در بند و زنجیر را همیشه به باد حمله میگرفت و حتا باعث به لیست بردن و قتل عام و ترور و آوارگی بیشتر آوارگان شده اند.و هنوز امام دارند و مقام معظم رهبری. و حکومت جمهوری اسلامی . /نه یک کلمه کم . ونه یک کلمه زیاد ./ و حضرت شان برای این غمگینند که با سکوت شان . بر روی تمام فجایع رهبران اصلی اش سر پوش گذاشته اند.باور کنید. بنده نه عضو تشکیلاتی هستم و نه مشکل شخصی با ایشان دارم. یک مسلمان شیعه دوازده امامی هستم. که آقای خاتمی در مقابل بنده هیچ ارجحیت سیاسی و مبارزاتی ندارند که هیچ. وقتی بنده در زندان و زیر ضربات رگبار توهین و تحقیر و فحش و ناسزا و شکنجه ساواکیان شاه بوده ام. همه چیزم را فدای آزادی کردم. حضرت شان در جای امن بسر میبردند و مشغول درس خواندن شان بودند.و هیچ خبری از رنج مردم محروم ایران نداشتند. و اصلا خیال شان بو د که به امثال اشرف دهقانی ها تجاوز میکردند!؟. به مفتاحی ها تجاوز میکردند!؟و پس از انقلاب از سال اول تا مقطع قیام عمومی سال هشتاد و هشت . به دختر و پسر و مرد و زن تجاوز میکردند و بعد به دار میکشیدند. و به فرمان رهبران معظم شان. جنایات ضد بشری سال شصت و شصت و هفت را خلق کردند که دنیا تکان خورد اما ایشان در همان سیستم مشغول کار با دارو درفش و متجاوزان به جان و مال و نوامیس مردم بودند!؟... به جناب خاتمی بگویید تشریف ببرند خارج کشور و تا ترورش نکردند. برای زدودن غم ظاهرشان و عفو گناهان شان . به افشاگری بپردازند. که خدا و خلق را خوش آید. و روان پاک منتظری بزرگ . شاد شود./ من آنچه شرط بلاغ است باتو میگویم - تو خواه از سخنم پند گیر یا ملال ./الله معنا.اگر مومنی عامل به دستورات نجاتبخشش باشیم./ هرکه با نام خدا پا بره عشق نهاد - تا به مقصد همه اش لطف خدا بدرقه باد

وارد شده: 29 مهر ماه 1389